دربارهی «علت مرگ نامعلوم» (علی زرنگار)
حامد ستاری
مرد جوان پشت فرمان ماشین با چشم گریان در تاریکی رانندگی میکند. در کنارش مرد تودار فیلم نشسته. صورتشان را گاه به گاه نور قرمزی روشن میکند. از گفتوگویشان میفهمیم که باید پولی جور کنند برای نجات جان عزیزی، تا عزایش را «گردن بدبختی» نیندازند و چون دستشان به هیچ جا بند نیست، باید از همین ماشین درب و داغان زیر پایشان شروع…
