زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت. . . .

درباره‌ی «کلمبو»

مجید اسلامی

بازدیدها: 412 بازبینی سریال‌های دوران کودکی (بر خلاف بازبینی فیلم‌های کلاسیک) معمولا نتیجه‌ی لذت‌بخشی ندارد. کم‌تر سریال دهه‌های شصت و هفتاد میلادی هست که جذابیت خودش را حفظ کرده باشد؛ این رنگ‌باختنِ جذابیت می‌تواند دلیل تکنولوژیک داشته باشد (مثل پیشتازان فضا و سرزمین عجایب)، یا سادگی بیش از حد داستان و تاکیدهای اخلاقی (خانه‌ی کوچک و آیرونساید)، یا موضوع دمده و لحن زیادی…

نگاهی به سه «عنکبوت»

حامد ستاری

سارای هشت ساله، مقنعه‌ی سفید به سر، در پاسخ مازیار بهاری می‌گوید دوست دارد تصویر سعید حنایی را همه جا بکشد تا همه بفهمند مادر او فیروزه، قربانی چهاردهم سعید حنایی، بی‌گناه بوده است. ترکیب‌بندی آن‌چه تصویر می‌کند همزمان کودکانه‌ است و غریب. بالای صفحه را با میله‌های راه راه سیاه زندان پوشانده و در پایین مثلثی ساخته است میان تن بی‌جان مادرش…

داستانِ دورانِ تیره

مهسا قنبرپور

پارسال، نوروز ۱۴۰۱، آقای مجری را که در تلویزیون دیدم، فهمیدم سالْ واقعا نو شده. جدی‌جدی. وقتی با آن ترکیب شگفت‌انگیز بغض و لبخند گفت: «خیلی ببخشید. من یه‌کم پیر شدم. دست خودم نیست؛ عذرخواهی می‌کنم!»، لختی بین گریه و خنده مردد ماندم. همزمان لبخند زدم و آقای مجری مقابل دیدگانم تار شد. چه می‌دانستم آن ترکیب شگفت‌انگیز خنده‌گریه‌ی همزمان، آمده که بماند….

You cannot copy content of this page