دیدن زندگی از منظر خانوادگی

کارلا سیمون، کارگردان اسپانیایی اهل ایالت کاتالونیا و متولد سال ۱۹۸۶، فقط با دو فیلم توانسته موقعیت خود را در سینمای معاصر اروپا تثبیت کند. او در سال ۲۰۰۹ در رشتهی مطالعات سینمایی آکادمی بارسلونا فارغالتحصیل شد و بعدتر در مدرسهی فیلم لندن تحصیلاتش را ادامه داد. نخستین فیلم بلندش را با نام تابستان ۱۹۹۳ […]
سینما زیر بوتاکس

کانالی در یوتیوب هست که به گمانم موقتیست و بهتازگی تمام فیلمهای جشنوارهی پارسال را در آن گذاشتهاند. اسم فیلمها را بالا و پایین میکردم و یکی یکی یادم میآمد که به فیلم گلیزر دیر رسیده بودم و وقتی به فیلم نوری بیلگه جیلان رسیدم سالن پر شده بود و جا نداشت، یا بلیت تماشای […]
«پستمدرنیسم» در سینما و هنرهای دیگر

سال ۹۶ یک انجمن مرتبط با هنرهای تجسمی از من دعوت کرد که در حضور اعضایشان دربارهی مفهوم «پستمدرنیسم در سینما» صحبت کنم. این بحث به مفاهیم «کلاسیک بودن»، «مدرنیسم» و «پستمدرنیسم» در سینما و هنرهای دیگر اختصاص داشت و به بسیاری از فیلمها، رمانها و و هنرمندان کلاسیک و معاصر و فیلمهایی چون آقای […]
سقوط سرشار از ناگفتههاست

عنوان تشریح یک سقوط عنوان تشریح یک قتل اتو پرهمینجر (۱۹۵۹) را تداعی میکند. هر دو فیلم بهاصطلاح «دادگاهی» هستند و به معمای یک قتل میپردازند. فیلم پرهمینجر با مهارت زاویهی دیدش را به شخصیت وکیل مدافع (جیمز استیوارت) محدود میکند و حتی قصه را با تشریح وضعیت او شروع میکند (وکیل جاافتادهای که شخصیتش […]
پشت دیوارها رازیست

فیلم گلیزر ربط چندانی به رمان مارتین امیس ندارد، فقط اسم و موضوعشان یکیست. بر خلاف رمان، در فیلم از پیچوخمهای داستانی و خیانت و انتقام خبری نیست؛ نه زمان چندان جلو و عقب میشود و نه زاویه دید عوض میشود. فیلم ترجیح داده از وجوه دراماتیک و تنوع داستانی و روابط پیچیدهی شخصیتها صرف […]
نزاع با بیآیندگی

«گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد». آدم این را که میخواند، آنی با خودش میگوید: کدام کار؟ کدام جان؟ کدام چوب به کار کدام چرخ افتاد که نشد؟ کدام گذشته در سر شاعر چرخید که کارِ یاد به جانِ گداخته کشید؟ اصلا کار دل اگر تمام شود خوب است یا اگر نشود […]
نادیده گرفتنِ گذشته دستورالعملی برای فاجعه است

در میانههای یادداشتهایی بر شهرها و لباسها (۱۹۸۹)، ویم وندرس فلسفهای را دربارهی هنرش فاش میکند: «فیلمسازی یکجور شیوهی زندگیست که نیروی محرکش چیزی نیست جز کنجکاوی.» او که پیشتر به خاطر اقتباساش از رمان پاتریشیا هایاسمیت، دوست آمریکایی (۱۹۷۷)، تحسین شده بود، کمی بعد از چهل سالگی بابت فیلم جادهای پاریستگزاس (۱۹۸۴) نخل طلا […]
زنی که زیادی صادق بود
تشریح یک سقوط فیلم فوقالعاده و تازهی ژوستین ترییه، کارگردان فرانسوی، با یک مصاحبه آغاز میشود. زنی در ویلایی واقع در دامنههای آلپ در فرانسه از راه میرسد برای مصاحبه با زاندرا وویتر (زاندرا هولر)، رماننویسی که با شوهرش، ساموئل (ساموئل تس) و پسر نوجوانشان، دانیل (میلو ماشادو گرانه) زندگی میکند. زمستان است، اما فضای […]
آنها شلیک میکنند!

تماشای پنجاه قسمت سریال کلمبو برای من عملا چند ماه طول کشید. شاید دیدن پنجاه قسمت یک سریال دنبالهدار چندان وقتگیر نباشد (میشود طی یکی دو هفته این تعداد قسمت را دید)، اما دیدنِ قسمتهای هفتاد تا صد دقیقهای کلمبو با داستانهای مجزا و متکی به جزئیات مثل دیدن پنجاه فیلم سینماییست، البته فیلمهایی با […]
گیسوی تو به رقص نزدیکتر است

«گیسوی تو به رقص نزدیکتر است». این جملهی مبهم را مردی به زنی میگوید، در فیلمی آلمانی و حتما ساخته شده پیش از دههی ۱۹۳۰. اما من نه اینجا نه در هیچ پانویسی نمیتوانم اسم فیلم را ببرم، چون یادم نیست. فقط میدانم که سالها پیش این جمله را در میاننویس فیلمی صامت خواندهام، و […]
مثل لکهای جوهر روی سطحی تمیز

بازبینی سریالهای دوران کودکی (بر خلاف بازبینی فیلمهای کلاسیک) معمولا نتیجهی لذتبخشی ندارد. کمتر سریال دهههای شصت و هفتاد میلادی هست که جذابیت خودش را حفظ کرده باشد؛ این رنگباختنِ جذابیت میتواند دلیل تکنولوژیک داشته باشد (مثل پیشتازان فضا و سرزمین عجایب)، یا سادگی بیش از حد داستان و تاکیدهای اخلاقی (خانهی کوچک و آیرونساید)، […]
اشباح زنده و سیبهای خیالی

شاید روزی از پاییز سال ۱۳۷۹ بود یا سالی پیش یا سالی پس از آن. من در دفتر همایون پایور نشسته بودم و قرار بود همان روزها همراه او به عنوان فیلمبردار و یک گروه کوچک به رشت برویم و فیلم مستندی را که میخواستم از بازار رشت بسازم شروع کنیم. در زدند و […]
شراب تابستان

فیلم تازهی میا هنسنلوو شاید برای طرفداران متعصب اینگمار برگمان، کارگردان اسطورهای سوئدی، تا حدی ناامیدکننده باشد. آنها احتمالا انتظار داشتند در فیلمی که چنین عنوانی را یدک میکشد شاهد فضاهای برگمانی، تجربهی برگمانی یا دستکم رویکرد برگمانی با مصالح داستانی باشند. جزیره برگمان اما فیلمی تابستانیست با رنگهای شاد، روابط محترمانه و پر از […]
ردپاهای کوچک موجودات بزرگ

آنطور که نقل است گویا اولبار علمیتخیلینویسِ آمریکایی رابرت آنسون هاینلاین بوده که در مقالهای که سال ۱۹۴۷ در The Saturday Evening Post به نگارش درآورده، از عبارت Speculative fiction استفاده کرده است؛ به انگیزهی جمعبندی بیچونوچراترِ گونهای خاص از گونههای قصهگویی، که بسیار پُرریشه است و پر دسته و پرمسئله؛ و تعریفی را مطرح […]
بچههای گریانی که نیستند
آقا و خانم مامییا، پدر و مادر نوریکو، دونفری به گردش رفتهاند و حالا کنار یک باغچه بیرون ساختمانی نشستهاند. از پیش میدانیم که پسرشان در جنگ گم شده است، و حالا مثل همیشهی ازو مسئلهی خانواده ازدواج نوریکو است. آقای مامییا: امروز واقعا به من خوش گذشت. خانم مامییا (با دست راستش جایی را […]
وقت مردن نیست …

تو دوست داشتی متنهایت را اینجوری بنویسی، با خطاب به همین «تو» که گاهی واقعا کسی دیگر است، مثل شاهی که یک کتاب دربارهاش نوشتی و از اسم کتاب تا تمام صفحاتش با همین «تو» از زندگیاش گفتی. خطاب به دیگری، حتی آن دیگری که دیگر نیست که ببیند مخاطب توست… … و همچنین همیشه […]
اشباح مالمکروگ: اکسپرسیون سینما کجا نهفته است؟
سینما از چه راهی احساسات به ما منتقل میکند؟ ارتباط عناصر صحنه و انتخابهای زیباییشناسیاش چهگونه حس ما را برمیانگیزند؟ اگر با دیدی برسونی، نگاهمان را فقط به ابزارهای بیانی خود سینما محدود کنیم، کدام فیلمها حسی برای بروز دادن دارند؟ کدامها پیش چشممان زندهاند و کدامها مُرده؟ پاسخ به این سوال گرچه بسیار فراتر […]
کتاب سوختهی پریان غمگین

استاد ما هوشنگ طاهری، یادش زنده، سر کلاس تحلیل فیلم چند بار حرفهایی زد که همیشه با من ماند. بعضی حرفها خصلت ماندگاری دارند، جدا از درست یا نادرست بودنشان. و […]
ازو، در غیاب ازو

دربارهی فیلمها و فیلمسازانی که یاسوجیرو ازو را درونی کردند و او را رنگ خود زدند. اینجا منظور نه نمونههای مشابه به لحاظ خط داستانی (حال همه خوب است تورناتوره [۱۹۹۰])، روایی (برخی زنهای کلی رایکارد [۲۰۱۶])، نوع برخورد با مصالح (مینیمالیسم سینمای کلر دنی) و سطوح معنایی، که تمرکز بر سبک تصویری ازوست. سبک تصویری […]
کلمبو، پيتر فالک، و بچهای که ديگر نيست

در تکهای از ناگهان درخت، پسربچهی دههی ۱۳۵۰ جلوی تلویزیون روی زمین دراز کشیده و خوابش برده. آب از دهان نیمهبازش روی بالش زیر سرش چکیده و تلویزیون هم دارد سریال کلمبو نشان میدهد، آن قسمتی که جان کاساوتیس هم – طبعا ناشناخته برای آن بچه اما شناخته برای سازندهی آن فیلم – درش بازی […]
ما لعبتکانیم و فلک لعبتباز

هوشنگ گلشیری داستانی کوتاهی دارد به نام خانه روشنان که اوایل دههی هفتاد نوشته است. هفتهی گذشته که برای اولین بار داستان را میخواندم بهنظرم رسید هر خط متن نیاز به مکث، بازخوانی جملات قبلی و چیزی شبیه کشف رمز دارد: «این جملهای را که خواندم چه ارتباطی با جمله و پاراگراف قبل داشت؟ … […]
شگرد و شهود

Gallery Of Cartoons By Rodrigo De Matos – Portugal معمولا خیلی کم پیش میآید که به نوشتههای گذشتهام رجوع کنم. این مورد هم تصادفی پیش آمد و دیدم بعد از گذشت پانزده سال هیچ نیازی به تغییر ندارد. این نوشته در سال ۱۳۸۴ در بخش «یادداشت سردبیر» ماهنامه هفت منتشر شده و بهنظرم هنوز قابلیت […]
پادکست دربارهی «خانم میزل شگفتانگیز»
این تجربهی دوم ضبط پادکست از راه دور است. سریال خانم میزل شگفتانگیز (یا اگر بخواهیم به بازی کلامی عنوان سریال وفادار باشیم میسیز میزل معرکه) به لحاظ کیفی جزو بهترینهای این سالهاست، چه به لحاظ متن و چه طراحی صحنه و بازیگری و کارگردانی. در صورتی که ساند کلاد باز نشد، میتوانید از اینجا گوش کنید (امکان […]
لورل و هاردی بودن/ لورل و هاردی شدن

تقدیم به شهرام جعفرینژاد در بیشتر آثارِ بیوگرافیک، مشخصاً آنها که به شمایلی معاصر میپردازند، درست یا غلط، میان بدل و اصل مقایسهای به میان میآید که بهندرت به نفع فیلمها تمام میشود. معمولاً هر چه شخصیت از حیثِ زمانی به ما نزدیکتر و نسبتاش با دوربین پررنگتر باشد، پرداختن و قبولاندناش دشوارتر میشود. هر […]
یادداشت سردبیر

فرزندان انسان – آلفونسو کوارون از همان ابتدای شکلگیری سایت چهار قصدم این بود که به طور منظم «یادداشت سردبیر» بنویسم، ولی نشد. شاید چون سایت مثل ماهنامه نیست که ضربالاجل زمانی خاص داشته باشد، که روز آخر وقتی همهی کارها تمام شد، بنشینی و یادداشت سردبیر بنویسی (آنطور که مثلا در «هفت» مرسوم بود). […]
دربارهی «بدنم را گم کردم» (ژرمی کلاپین)
مقدمه فیلم بدنم را گم کردم، اولین فیلم بلند ژرمی کلاپین، فیلمساز چهلوشش سالهی فرانسوی، انیمیشن مسحورکنندهای بود که در بحبوحهی آشفتگیها و ناباوریهای دی ماه سال جاری به داد من رسید و موفق شد مرا هشتادویک دقیقه از جهانی پر از خشم و ابهام جدا کند و با خود به دنیایی پر از خیال […]
بهترین فیلمهای دهه ۲۰۱۰

سنت نظرسنجی بهترینهای دهه را بسیاری مجلات و سایتهای معتبر سینمایی جدی میگیرند. تصمیم گرفتیم در سایت چهار نظر منتخبی از منتقدان و سینماگران ایرانی را که در سالهای اخیر به مناسبتی با این سایت همکاری داشتهاند در کنار هم قرار دهیم و برخی یادداشتهایی هم ضمیمه کردهاند. بیشتر سینماگران ترجیح دادند فقط دربارهی سینمای […]
ماجراهای نشاطآور
برای تماشای فیلم جدید آرنو دپلشن روبه، یک نور [یا «اوه، مرسی»] کمی زودتر وارد سالن دوبوسی شدهام. جشنواره به روزهای پایانی نزدیک شده و از نقطه اوج عبور کرده است. عطش فیلم دیدن کمتر شده و دیگر از ازدحام معمول خبری نیست. دیروز روزی روزگاری … در هالیوود، فیلم جدید کوئنتین تارانتینو را دیدهام […]
پادکست دوم دربارهی جشنواره کن ۲۰۱۹
این پادکست دوممان از جشنواره کن ۲۰۱۹ است که در آن به فرمولهای حضور در جشنواره، دلایل غیبت سینمای ایران و ارزیابی جوایز جشنواره پرداختهایم. ـ در ضمن نام فیلم دیائو یینان، دریاچهی غاز وحشیست، نه «دریاچهی قوی وحشی» که در پادکستها آمده. Views: 1555
جدول ارزشگذاری نهایی
Views: 2594
تارانتینو، کشیش و دیگران
روزی روزگاری… در هالیوود (کوئنتین تارانتینو) تارانتینو هیچوقت فیلمساز محبوبم نبوده. هیچوقت دلم برای تماشای فیلمی از او تنگ نشده، چه پالپ فیکشن، چه بیل را بکشها، و چه فیلمی که بیشتر از بقیه دوست داشتم (جکی براون). فیلم تازهاش هم از این قاعده مستثنی نیست. تک سکانسهای برجسته دارد، لحن شوخیهایش بعضی جاها خیلی […]
لهجههای غربی، جوانهای شرقی
در اتاق مطبوعات نشستهام و دستم به نوشتن دربارهی این فیلمهای متوسط و بد جشنواره نمیرود. یک ژورنالیست اهل چین اجازه میگیرد کنارم بنشیند. مودب است و انگلیسی را بهطرز شیرینی آمیخته به زبان مادریاش صحبت میکند. لپتاپش را بیرون میآورد، لبخند میزند: «چیزی مینوشید برایتان بگیرم؟». به فنجان قهوهام اشاره میکنم و میگویم ممنونم. […]
جدول ارزشگذاری فیلمهای جشنواره کن ۲۰۱۹ تا روز هفتم
Views: 1805
چه کسی بستهها را تحویل میگیرد؟
آمدیم، نبودید (کن لوچ) فیلم کن لوچ با موقعیت اولیهای کاملا شبیه دزد دوچرخه (دسیکا) شروع میشود: ریکی (مردی میانسال با دو فرزند نوجوان و همسری که به عنوان پرستار سالمندان کار میکند) در یک شرکت پست بخش خصوصی شغلی پیدا میکند که باید برای آن ون داشته باشد و برای خرید قسطی ون […]
زامبیهای جارموش و نصّابهای تاتی
در صف نمایش فیلم افتتاحیه جشنواره مردهها نمیمیرند (جیم جارموش) ایستادهام، یک فضای باز خاطرهانگیز برای چند نسل. برای ورود به سالن دوبوسی باید از پلههای کاخ بالا بروی. این بخشی از یک سنت فرانسویست که این سالها حفظ شده است. روز اول است و ازدحام مطبوعاتیها منجر به صفی طولانی شده. اغلب سرحال […]
دیگر نمیمیری!
فیلم تازهی جیم جارموش حتی از تصوری که تماشای تیزرش بهوجود میآورد هم بدتر است. (وقتی تیزرش را دیدم وحشت کردم. فکر کردم اگر این تیزر مربوط به فیلمی از برادران کوئن بود خیالم راحت بود، ولی به این جارموشِ تازه اعتماد نداشتم. حق داشتم.) یکسوم اول فیلم به گونهای پترسونوار به ترسیم روابط آدمها […]
پیش از شروع
یک ضربالمثل فرانسوی میگوید: «من مثل شترم. راه بیفتم دیگر نمیایستم!» حالا حکایت من است با جشنواره کن. حالا که راه افتادهام، دیگر نمیتوانم متوقف شوم! حتی اگر شرایطی مثل امسال باشد که فیلمسازهای موردعلاقهام در جشنواره حاضر نباشند و هواشناسی نشان دهد که با شروع جشنواره اکثر روزها ابری و بارانی خواهد بود و […]
فیلمسازی یکجور جستوجوست
تماشای فیلم بسیار رادیکال دلبستگی (Belonging) در جشنواره جهانی فجر برای من شگفتانگیز بود. فیلمی بسیار مینیمال، ادبیاتمحور و خاص که بهآسانی میشود پیوندش را با دنیای شهرام مکری و بی گان (فیلمساز چینی) پیدا کرد، بیآن که تقلیدی از آن دو باشد. اصولا این جشنواره فرصتیست استثنایی برای دیدن اینطور فیلمها که معمولا جای دیگر نمیشود […]
گرگها و کلاهها
روز آخر است. همیشه بعد از اختتامیه حس میکنی جشنواره سوت و کور شده. فجر داخلی هم وقتی نامزدهایش را میانۀ جشنواره اعلام میکردند به طرز دلگیری خلوت میشد و دیگر پرنده پر نمیزد در کاخ. امسال اما چارسو خیلی هم خلوت نشده. مهمانهای خارجی بیشترشان رفتهاند و رفتنشان به چشم میآید و همان […]
تکدرخت و طناب
چشماندازِ یک تکدرخت؛ پای آن پیکری، به نظر بیجان رهاشده و بر شاخههایش طنابی آویخته که با آهنگِ باد میرقصد. بینِ تابلوهایی که درختِ گلابیِ وحشی با آنها به یاد میآید، این یکی را میتوان مشخصاً برگرفته از کیارستمی دانست و به یاد آورد جیلان از همان گامهای نخست، وقتی در فضای روستاییِ ابرهای ماهِ […]
«روما»ی کوارون و تصویرهای شگفتانگیزش
مقدمه روما فضا را دوقطبی کرده. چند سال پیش (بهنظرم سر فیلم ماهی و گربه) نوشته بودم فیلمهایی که در موردشان توافق عمومی وجود دارد توهماند، و فیلمهایی که فضا را دوقطبی میکنند واقعیتاند. این که فیلمی را همه دوست داشته باشند معنیاش این نیست که مترهای یکسانی وجود دارد. همه دوست دارند، ولی هر […]
بخشش لازم نیست اعدامش کنید
ذرهبینِ بدگمانی را به دست گرفتن و تفتیشِ نقطه به نقطهی صحنهی جرم/پردهی سینما، از کجا، و از کدامین اثرِ فرهادی، اوّلبار، در ذهنمان رخنه کرد؟ یادتان میآید؟ اگر خوب به یاد دارید، میشود به پاسخ یک سؤال دیگر هم کمی فکر کنید: آنزمان -که یادتان آمد- که فهمیدید قضیه از این قرار است و […]
جدول ارزشگذاری فیلمهای خارجی سال
چند توضیح: این جدول بهمرور کامل خواهد شد و ممکن است رتبهی فیلمها در جدول جابهجا شود. بعضی فیلمها مربوطند به سال ۲۰۱۷ ولی امسال دیده شدهاند (بهویژه در جشنواره جهانی فجر). برای فیلمهایی که کمتر از سه نفر آنها را دیدهاند رتبه در نظر گرفته نشده. تغییرات جدول با تغییر رنگ مشخص میشود. […]
وقتی پیرتر بودم
کوارونوما. بحثی دیرینه بین نظریهپردازان سینما هست دربارهی تجربهی مسافر قطار و چگونگی تاثیر این سفر بر شیوهی ادراک این مسافر، که پیشتر ادراک بصری کُندتری از جهان داشت و حالا قطار، در نقطهی عطفی، با سرعتی سه برابرِ کالسکه زمان و مکان را میربود و به تبعْ اثری عمیق بر ادراک بصریاش میگذاشت. […]
کوارون برای لوبسکی از فیلمبرداری «روما» میگوید
روما، فیلم زندگینامهای سیاه و سفید و تکاندهندهی آلفونسو کوارون از مکزیکوسیتی ۱۹۷۱، که گروههای متعدد منتقدان آن را به عنوان یکی از بهترینهای سال انتخاب کردهاند، بالاخره چهاردهم دسامبر به نتفلیکس آمد. یکشنبهی گذشته روی سن شلوغ استودیوی رالی در هالیوود، نویسنده-کارگردان- فیلمبردار سوالپیچِ رفیق قدیمی مدرسهی سینماییاش امانوئل «چیوو» لوبسکی شد، که در […]
گفتوگو با نوری بیلگه جیلان
اِمراه کولوکیسا (دبیر بخش فرهنگی): شخصیت سینان با بازی دوغو دمیرکُل تقریبا در هر صحنهای حاضر است و بیشتر بار فیلم را به دوش میکشد. میتوان گفت تا به حال کاراکتری تا به این حد پررنگ نداشتید… در عین حال او یکی از پیچیدهترین شخصیتهای کارنامهتان نیز هست. آیا هنگام خلق این شخصیت، به آدم بهخصوصی […]
درباره «وسترن» (والسکا گریسباخ)
یک: قصر تصور کنید پنهان شدهاید لای بوتهها و مکالمۀ آدمهایی را فالگوش ایستادهاید که زبان همدیگر را نمیفهمند. یکیشان آلمانیست و بقیه بلغارستانی. شما هم آلمانی میدانید و هم بلغاری. دستتان میآید که مرد آلمانی پیِ سیگار است، که زن مغازهدار بلغار از سیگار فروختن به او امتناع کرده و حالا دارد روستاییها را […]
پوست کندنِ پرتقال خیالی
نمیدانم اگر داستان را زودتر خوانده بودم دربارهی فیلم چه قضاوتی داشتم، چون تفاوتهای فیلم سوزاندن با داستان انبارسوزی موراکامی تکاندهنده است. داستان پر از جاهای خالیست که فیلمنامه آنها را پُر کرده و باعث شده همهچیز تفاوت عجیبی پیدا کند. در داستان راوی مردی سیویک ساله و متاهل است و با دختر بیست ساله […]
حرفهایی دربارهی «خواب زمستانی» نوری بیلگه جیلان
روز دوشنبه ۱۹ شهریور ۹۷ جلسهی نمایش فیلم و تحلیل فیلم «خواب زمستانی» نوری بیلگه جیلان به همت کیوان کثیریان در خانه هنرمندان برگزار شد. این فایل صوتی حرفهای من بود در آن جلسه. اداره جلسه بر عهده کیوان کثیریان است و حضار سوالهایی را مطرح کردند که به آنها پاسخ داده […]
گفتوگو با ایلدیکو انیدی
ایلدیکو انیدی نویسنده و کارگردان پیشروی مجارستانیست. او بین ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۹ هفت فیلم بلند ساخته، از جمله قرن بیستم من که جایزه دوربین طلایی جشنواره کن را گرفت و سیمون جادوگر. هجده سال طول کشید تا دوباره بتواند فیلم بلند بسازد. طی این دوران دشوار، اچبیاو با او قرارداد بست تا نسخهی مجاری In […]