زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت. . . .

داستان/نوشته‌ی یوکو اوگاوا/ترجمه‌ی مجید اسلامی

داستان «بعدازظهر در شیرینی‌فروشی» پیش‌تر در سال ۹۶ توسط مجید اسلامی ترجمه شده و در همین سایت منتشر شده. این فایل صوتی این داستان است با صدای مترجمش. این داستان در مجموعه‌ی «انتقام» منتشر شده است. Views: 76 مطالب مرتبط: فایل صوتی داستان «دیدن ارشادی» فواره‌ها در باران فایل صوتی داستان «غار بادخیز» موراکامی بعدازظهر در شیرینی‌فروشی…

نوشته‌ی نیکول کراوس/ترجمه‌ی مجید اسلامی

  این فایل صوتی داستان «دیدن ارشادی» نیکول کراوس است، با ترجمه‌ی مجید اسلامی، با صدای مترجمش، که پیش‌تر متن مکتوبش در سال ۹۷ در این سایت منتشر شده. موسیقی: دایانا کرال، از آلبوم “All For You”   Majid Eslami · Seeing Ershadi final   Views: 143 مطالب مرتبط: «پست‌مدرنیسم» در سینما و هنرهای دیگر همچون در یک آینه‌ی تار شگرد و شهود…

ترجمه‌ی مجید اسلامی

یوکیو میشیما

chahaarpodcast9 · داستان صوتی برای سایت چهار اگر به ساوند کلاد دسترسی ندارید، داستان را این‌جا گوش کنید (امکان دانلود هم دارد). یوکیو میشیما (۱۹۲۵- ۱۹۷۰) یکی از مشهورترین نویسندگان ژاپنی قرن بیستم است که در دوران نسبتا کوتاه زندگی‌اش آثار بسیاری منتشر کرد: شعر، رمان، داستان کوتاه، نمایش‌نامه… او عقاید دست‌راستی داشت و به‌شکل بسیار دراماتیکی طی عملیاتی ماجراجویانه دریک پادگان هاراکیری…

به بهانه‌ی انتشار رمان تازه‌اش

  ایده‌ی رمان «Killing Commendatore» را از کجا پیدا کردید؟ نمی‌دانم. از جایی در اعماق ذهنم. یک‌دفعه دلم خواست این دو پاراگراف اول را بنویسم. نمی‌دانستم بعدش چه می‌شود. گذاشتمش در کشوی میزم، و بعد فقط باید صبر می‌کردم. بقیه‌ی کتاب چی؟ بعد یک روز ایده‌ای را که باید می‌نوشتم پیدا کردم و شروع کردم و ادامه دادم. آدم باید منتظر لحظه‌ی درست…

داستان

هاروکی موراکامی

  پانزده سالم بود که خواهر کوچکم مُرد. خیلی ناگهانی اتفاق افتاد. آن موقع دوازده سالش بود، سال اول راهنمایی بود. به شکل مادرزاد مشکل قلبی داشت، اما بعد از چند جراحی در اواخر دوران ابتدایی، مریضی‌اش دیگر عوارضی نشان نداده بود، و خانواده خیالش آسوده شده بود و به این امید اندک چسبیده بود که زندگی او بدون حادثه پیش خواهد رفت….

داستان

دانیِله مک‌لافلین

  با صدای جر و بحث کبوترها، خِش‌خِش چنگال‌هاشان بر لبه‌ی پنجره بیدار می‌شوی. بیداری، اما چشمانت را سفت بسته نگه داشته‌ای؛ ساعت هنوز هفت نشده و خیلی زود است بخواهی شروع کنی به دیدنِ چیزها. آن طرفِ اتاق، مادرت روی تختش پهلو به پهلو می‌شود. به‌زودی، وقتی می‌خواهد آماده شود تا برود سر کار، سر و صدای این‌طرفْ آن‌طرف رفتن‌اش در آپارتمان…

نیکول کراوس

ترجمه‌ی مجید اسلامی

Photograph by Katrin Koenning for The New Yorker آن موقع بیش از یک سال بود که در آن شرکت بودم. از اولین باری که کارش را به عنوان طراح رقص دیدم رویایم این بود که در یکی از کارهایش رقصنده باشم، و ده سالی آرزویم رسیدن به این هدف بود. هر چه لازم بود در این سال‌های آموزشِ سخت فدا کرده بودم. وقتی…

ترجمه‌ی مهدی همایون‌سیرت

جومپا لاهیری

هر شنبه یک خانواده‌ی جدید می‌آید و می‌ماند. بعضی‌ها صبح زود از راه دور می‌رسند، آماده‌ی آغاز تعطیلات‌. بعضی دیگر تا دم غروب سر و کلّه‌شان پیدا نمی‌شود و وقتی می‌رسند ــ شاید به علت گم کردن مسیر ــ دمغ‌اند. در این تپه‌ها احتمال گم کردن مسیر زیاد است؛ جاده‌ها تابلوی مسیریابیِ درست و حسابی ندارند. امروز، بعد از این‌که خودشان را معرفی…

ترجمه‌ی مجید اسلامی

یوکو اوگاوا

یک‌شنبه‌ای زیبا بود. آسمان، گنبد بی‌ابرِ آفتاب بود. داخل میدان، برگ‌های پخش در امتداد پیاده‌رو با نسیمی نرم می‌جنبیدند. همه‌چیز انگار در تلالویی ملایم برق می‌زد: سقف دکه‌ی بستنی‌فروشی، شیر فواره‌ی آب‌خوری، چشم‌های گربه‌ی ولگرد، حتی پایه‌ی برج ساعت که پر بود از فضله‌ی کبوترها. خانواده‌ها و جهانگردها در میدان به گشت زدن مشغول بودند، از تعطیلی کیف می‌کردند. صدای جیرجیری می‌آمد از…

داستان/نوشته‌ی یوکو اوگاوا/ترجمه‌ی مجید اسلامی

داستان «بعدازظهر در شیرینی‌فروشی» پیش‌تر در سال ۹۶ توسط مجید اسلامی ترجمه شده و در همین سایت منتشر شده. این فایل صوتی این داستان است با صدای مترجمش. این داستان در مجموعه‌ی «انتقام» منتشر شده است. Views: 76 مطالب مرتبط: فایل صوتی داستان «دیدن ارشادی» فواره‌ها در باران فایل صوتی داستان «غار بادخیز» موراکامی بعدازظهر در شیرینی‌فروشی…

نوشته‌ی نیکول کراوس/ترجمه‌ی مجید اسلامی

  این فایل صوتی داستان «دیدن ارشادی» نیکول کراوس است، با ترجمه‌ی مجید اسلامی، با صدای مترجمش، که پیش‌تر متن مکتوبش در سال ۹۷ در این سایت منتشر شده. موسیقی: دایانا کرال، از آلبوم “All For You”   Majid Eslami · Seeing Ershadi final   Views: 143 مطالب مرتبط: «پست‌مدرنیسم» در سینما و هنرهای دیگر همچون در یک آینه‌ی تار شگرد و شهود…

ترجمه‌ی مجید اسلامی

یوکیو میشیما

chahaarpodcast9 · داستان صوتی برای سایت چهار اگر به ساوند کلاد دسترسی ندارید، داستان را این‌جا گوش کنید (امکان دانلود هم دارد). یوکیو میشیما (۱۹۲۵- ۱۹۷۰) یکی از مشهورترین نویسندگان ژاپنی قرن بیستم است که در دوران نسبتا کوتاه زندگی‌اش آثار بسیاری منتشر کرد: شعر، رمان، داستان کوتاه، نمایش‌نامه… او عقاید دست‌راستی داشت و به‌شکل بسیار دراماتیکی طی عملیاتی ماجراجویانه دریک پادگان هاراکیری…

به بهانه‌ی انتشار رمان تازه‌اش

  ایده‌ی رمان «Killing Commendatore» را از کجا پیدا کردید؟ نمی‌دانم. از جایی در اعماق ذهنم. یک‌دفعه دلم خواست این دو پاراگراف اول را بنویسم. نمی‌دانستم بعدش چه می‌شود. گذاشتمش در کشوی میزم، و بعد فقط باید صبر می‌کردم. بقیه‌ی کتاب چی؟ بعد یک روز ایده‌ای را که باید می‌نوشتم پیدا کردم و شروع کردم و ادامه دادم. آدم باید منتظر لحظه‌ی درست…

داستان

هاروکی موراکامی

  پانزده سالم بود که خواهر کوچکم مُرد. خیلی ناگهانی اتفاق افتاد. آن موقع دوازده سالش بود، سال اول راهنمایی بود. به شکل مادرزاد مشکل قلبی داشت، اما بعد از چند جراحی در اواخر دوران ابتدایی، مریضی‌اش دیگر عوارضی نشان نداده بود، و خانواده خیالش آسوده شده بود و به این امید اندک چسبیده بود که زندگی او بدون حادثه پیش خواهد رفت….

داستان

دانیِله مک‌لافلین

  با صدای جر و بحث کبوترها، خِش‌خِش چنگال‌هاشان بر لبه‌ی پنجره بیدار می‌شوی. بیداری، اما چشمانت را سفت بسته نگه داشته‌ای؛ ساعت هنوز هفت نشده و خیلی زود است بخواهی شروع کنی به دیدنِ چیزها. آن طرفِ اتاق، مادرت روی تختش پهلو به پهلو می‌شود. به‌زودی، وقتی می‌خواهد آماده شود تا برود سر کار، سر و صدای این‌طرفْ آن‌طرف رفتن‌اش در آپارتمان…

نیکول کراوس

ترجمه‌ی مجید اسلامی

Photograph by Katrin Koenning for The New Yorker آن موقع بیش از یک سال بود که در آن شرکت بودم. از اولین باری که کارش را به عنوان طراح رقص دیدم رویایم این بود که در یکی از کارهایش رقصنده باشم، و ده سالی آرزویم رسیدن به این هدف بود. هر چه لازم بود در این سال‌های آموزشِ سخت فدا کرده بودم. وقتی…

ترجمه‌ی مهدی همایون‌سیرت

جومپا لاهیری

هر شنبه یک خانواده‌ی جدید می‌آید و می‌ماند. بعضی‌ها صبح زود از راه دور می‌رسند، آماده‌ی آغاز تعطیلات‌. بعضی دیگر تا دم غروب سر و کلّه‌شان پیدا نمی‌شود و وقتی می‌رسند ــ شاید به علت گم کردن مسیر ــ دمغ‌اند. در این تپه‌ها احتمال گم کردن مسیر زیاد است؛ جاده‌ها تابلوی مسیریابیِ درست و حسابی ندارند. امروز، بعد از این‌که خودشان را معرفی…

ترجمه‌ی مجید اسلامی

یوکو اوگاوا

یک‌شنبه‌ای زیبا بود. آسمان، گنبد بی‌ابرِ آفتاب بود. داخل میدان، برگ‌های پخش در امتداد پیاده‌رو با نسیمی نرم می‌جنبیدند. همه‌چیز انگار در تلالویی ملایم برق می‌زد: سقف دکه‌ی بستنی‌فروشی، شیر فواره‌ی آب‌خوری، چشم‌های گربه‌ی ولگرد، حتی پایه‌ی برج ساعت که پر بود از فضله‌ی کبوترها. خانواده‌ها و جهانگردها در میدان به گشت زدن مشغول بودند، از تعطیلی کیف می‌کردند. صدای جیرجیری می‌آمد از…

You cannot copy content of this page