زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت. . . .

مرز

هر شنبه یک خانواده‌ی جدید می‌آید و می‌ماند. بعضی‌ها صبح زود از راه دور می‌رسند، آماده‌ی آغاز تعطیلات‌. بعضی دیگر تا دم غروب سر و کلّه‌شان پیدا نمی‌شود و وقتی می‌رسند ــ شاید به علت گم کردن مسیر ــ دمغ‌اند. در این تپه‌ها احتمال گم کردن مسیر زیاد است؛ جاده‌ها تابلوی مسیریابیِ درست و حسابی […]

You cannot copy content of this page