یک خواب شیرین تابستانی
اگر رمان را نخواندهاید، این نوشته ممکن است چیزهایی از داستان افشا کند. «خدیجه بعد از سه چهار روز تازه داشت راه میافتاد.» این جملهی اول قصه است، و قصه ترک دوچرخهی خدیجه به راه میافتد، در سراشیبی سنگچین یك كوچه باغ. خدیجه دختركی سبزهوش و پرنشاط است كه مشق دوچرخهسواری میكند. نویسنده با همان […]