زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت. . . .

پادکست درباره‌ی فیلم‌های جشنواره ۹۸

گفت‌وگوی مجید اسلامی و حبیبه جعفریان و محمد وحدانی

در این پادکست کوشیده‌ایم به کیفیت فیلم‌های جشنواره‌ی امسال و تفاوت‌ها و شباهت‌های آن‌ها با همدیگر بپردازیم.

Views: 1528

مطالب مرتبط

17 پاسخ

  1. پادکست خیلی خوبی بود. ممنون جناب اسلامی
    فقط یک نکته فنی، پادکست با موبایل ضبط شده بود؟ چون بعضا صدای نفس ها و خش خش میومد. البته آزاردهنده نبود.
    برای منی که فیلم های جشنواره رو دیدم، با حال و هوای فیلم ها آشنا شدم.

    1. همیشه پادکست‌های‌مان با موبایل ضبط می‌شوند. چیز تازه‌ای نیست. با نرم‌افزار خوب کیفیت ضبط با وویس‌ریکوردر تفاوتی ندارد. تازه برای آپلود همیشه کیفیت متوسط لازم است و کیفیت اگر هم موقع ضبط عالی باشد موقع آپلود کاهش پیدا می‌کند

  2. استراتژیتون در پرهیز از پرداختن تک‌به‌تک به فیلم‌ها خیلی مناسبه برای چنین میزگردی، ممنون بابت تهیه این پادکست.
    تجربه من از مواجهه با گفت‌وگوهایی که شما درباره سینمای ایران با افراد مختلف داشتین، اینه که وقتی یک طرف گفت‌و‌گو آقای شادمهر راستین بوده وارد قلمروهای خیلی جالب‌توجه و غافلگیرکننده‌ای می‌شدین؛ اگر برای شما و ایشون مقدوره، از حضور ایشون هم استفاده کنید.

  3. همچنین حالا که راجع به موسیقی فیلم‌ها صحبت کردین دوست دارم نظرتون رو راجع به فیلم ۱۹۱۷ بدونم، چون موسیقی اون فیلم و نحوه استفاده از اون موسیقی چنان دم‌دستی و دمده‌س که من شک کردم نکنه عمدی در کاره.

  4. سلام. ممنون آقای اسلامی. لذت بردم‌. دوست داشتم خانم جعفریان بیشتر حرف می‌زد. همون‌جور که دوست دارم بیشتر بنویسن.

  5. من اول اشتباهی پادکست سال قبل رو دانلود کردم بعد از چند دقیقه که متوجه شدم پادکست امسال رو شنیدم. بعد از اون دوباره رفتم سراغ پادکستی که با حضور شما و خانم جعفریان و آقای نطنزی در مورد جشنواره فجری بود که توش سرخپوست و متری شیش و نیم بودند. برام جالب بود اشاره ی شما به دفاتر تولید، ایراد در دفاتر تولید، اشاره یه سامان سالور و علیرضا امینی در هر دو پادکست بود. ضمن این که جعفریان در پادکست اول بسیار بد بود و جملات شما را با طولانی کردن عبارات تکرار میکرد اما امسال نظرات و حرفهاش جالب بود. چیزی که همیشه به نظرم در فضای سینما کم بهش پرداخته میشه اقتصاد سینماست و حیف و میل بودجه های دولتی که اکران و اقتصاد سینما را دچار مشکل کرده است.

  6. بله تمامی پادکستها را شنیدم گاهی چند بار.
    بحث در مورد اقتصاد و منشا پول باید شفافتر و افشاگرانه باشه که شاید سایت چهار برای این کار مناسب نیست.
    بحث ساختن سالنهای جدید مخصوصا در شهرستانها هم هست.
    مثلا معلوم نیست چه ب سر دو سالن از سه سالن ساری آوردند و آن یک سالن هم در اختیار حوزه هنری هست.

  7. دوستان عالی بود. لذت بردم. در میان همه بحث‌هایی که در طول جشنواره و بعد از آن دیدیم و خواندیم و شنیدیم، و جز حواشی و جنجال چیزی دستگیرمان نشد، گفت‌وگوی شما تحلیلی، تازه و جذاب بود. چند نکته به‌نظرم رسید که می‌خواهم به آن‌ها اشاره کنم.
    1- درباره سینمای اجتماعی و آن اشاره‌‌ی درستی که محمد عزیز در مورد نبودن شهر در آثار فرهادی کرد عقیده دارم یک فیلم اجتماعی می‌تواند درباره‌ی مناسبات و اخلاقیات شهری باشد و لزوماً هیچ شهری را نشانمان ندهد. درباره‌ی الی اتفاقاً درباره‌ی یک معضل شهری، با دیدگاهی شهری و با حضور آدم‌هایی با دغدغه‌هایی به‌شدت شهری‌ست. سایر فیلم‌های فرهادی هم با همین تعریف می‌توانند نمونه‌ی آثار اجتماعیِ شهری باشند. آن نکته‌ای هم که خانم جعفریان درباره‌ی کاراکتر اصلی آتابای(حجازی‌فر) اشاره کردند که با این‌که ماجرا در روستا می‌گذرد اما احساس روستایی بودن نسبت به این شخصیت وجود ندارد، شاید دلیلش پیچیده بودن شخصیت و احتمالاً زندگی در شهر باشد( او دانش‌آموخته‌ی رشته‌ی معماری‌ست و در ابتدای فیلم می‌بینیم که ظاهراً پس از مدتی طولانی به روستا برگشته).
    2- مقایسه‌ای شد بین آتابای و تاثیر گرفتن یا نگرفتنش از جیلان. جیلان را به‌خاطر دنیای یگانه‌ای که می‌سازد تحسین می‌کنم. اما یک مشکل حل‌ناشدنی با او ـ به‌ویژه فیلم آخرش ـ دارم و آن این‌که زمانی‌که صرف هم‌راه بودن با کاراکترش می‌کند بیش‌تر از ظرفیتی‌ست که برای کاراکتر طراحی شده. به همین خاطر است که در دیدار دوباره‌ی فیلم احساس می‌کنی فیلم طولانی‌ست. راستش این مشکل را با فیلم تحسین‌شده‌ی روما هم داشتم. ضمن این‌که در روما ناکافی بودنِ ظرفیت درام نیز به این احساس و طبعاً طولانی نمایاندنِ آن دامن می‌زد. اتفاقاً آتابای از این نظر، مبنای مقایسه‌ی خوبی‌ست. به‌نظر می‌رسد ظرفیتِ کاراکتریِ حجازی‌فر و حتی عزتی، بیش‌تر از آن است که در فیلم بازگو می‌شود. همین شگرد باعث شده شخصیت‌ها عمیق‌تر به‌نظر برسند و فیلم پس از پایانش هم در ذهن مخاطب ادامه داشته باشد.
    3- جلوه‌گری پوست و تومان، جدا از ضد جریان بودنشان‌ یک دلیلِ راهبردی هم دارد. انتخابی که فرشباف و برادران ارک می‌کنند دو ویژگیِ متنافر است که از توجه به یک استراتژی سرچشمه می‌گیرد: پنهان کردن و عیان کردن. تومان می‌خواهد پنهان کند و مخاطب در بسیاری از صحنه‌ها دچار سوء‌تفاهم شود. فیلمساز عامدانه نمی‌خواهد تلاش چندانی برای رفع این سوء‌تفاهم‌ها داشته باشد. نتیجه این‌که تماشاگر با انبوهی کولاژ از مفاهیم مختلف روبه‌روست که مصداق‌های هر یک را می‌تواند در فیلم جست‌وجو کند و جواب بگیرد؛ و همین، اتفاقِ شگرف و باورنکردنی فیلم است. در پوست اما آشکار کردن است که ترفند اصلیِ برادران ارک محسوب می‌شود. فیلم بزنگاه‌هایی را طراحی کرده در آن‌ها مفاهیم(افسانه، خرافه، آئین، واقعیت و حقیقت) گاه مماس از کنار هم عبور می‌کنند(شبیه صحنه‌ی فوق‌العاده‌ی عبور جن از کنار آراز در شب عروسی)، و گاه یکدیگر را قطع می‌کنند(مانند همه‌ی تقاطع‌هایی که واقعیت زمان حال اثر و با افسانه ایجاد می‌کند). در واقع یک نقش عاشیق، حضور درخشان و دلچسب او در بزنگاه‌هایی‌ست که تماشاگر در تشخیص ارجاع‌ها و سویه‌های افسانه و خرافه و واقعیت اثر دچار ابهام می‌شود.
    گفت‌وگوی ناب و شنیدنیِ شما دوستان، آن‌قدر ظرفیت ادامه دادن و گسترش دارد که می‌شود درباره‌ی جمله به جمله‌ی آن نوشت. ممنون و پایدار باشید.

  8. خسته نباشید جناب اسلامی. نام موسیقی درخشان ابتدای پادکست را می‌فرمایید که بتوانیم دانلود کنیم؟ با تشکر

  9. وقتی مطالب و گفته های جناب اسلامی و دیگر منتقدان “چهار” رو مرور می کنم معمولا به فیلم ها یا فراتر از آن مدل شهرام مکری اشاره می شود و البته در یکسال اخیر بی گان … سوالم این است که فارغ از مناسبات فرامتنی که احیانا وجود دارد -هر چند بنا به دلایلی از نظر من جدی نیست- چه تفاوت هایی هست که مکری اگر درخششی دارد عموما در سطح ملی است ولی بی گان در سطح فضای نقد جهانی هم به شکلی گسترده مطرح می شود.

    1. در سالی که در کن شرکت کرده بودیم و فیلم بی گان در آن نمایش داده می‌شد، از این که این فیلم به بخش «نوعی نگاه» تبعید شده بود و عملا هیچ جایزه‌ای نگرفت واقعا تعجب کردیم. همچنان که از مطرح شدن خیلی فیلم‌های دیگر (مثلا «یلدا» مسعود بخشی) در این فضای جهانی متعجبم. جواب این سوال شاید ربط دارد به همان مناسبات فرامتنی، یا خوش‌بینانه‌ترش، تفاوت عمیق معیارهای ما با معیارهای «دیگران».

You cannot copy content of this page