تمام سال را میشود منتظر چنین شب سینمایی بود: شب میشائیل هانهکه. به کارنامهی پربارش فکر میکنم و اینکه دو دسته فیلمساز بزرگ داریم. گروه اول آنهاییاند که سینمادوستان را شیفته و شیدا میکنند. دسته کمیابِ دوم آنهاییاند که علاوه بر این بر فیلمسازها هم بهشکل بنیادی تاثیر میگذارند. هانهکه از این دستهی دوم است. بهیاد بیاوریم که چطور در این دو دهه در شیوهی تحت تاثیر قراردادن بیننده در صحنههای دراماتیک، فیلمهای هانهکه منبع الهام فیلمسازها بوده و چطور نگاه این فیلمساز به مسالهی خشونت و آزار آنها را به سمت بازبینی در قاعدهها برده: چه چیز را نشان بدهیم و چه چیز را پنهان کنیم؟ هانهکه از آن فیلمسازهای نیکبختی بوده که در این چهار دهه هر چه بیشتر فیلم ساخته، پیشتر رفته و آخرین فیلمش یکی از بهترینهایش است.
پایان خوش (هانهکه) یکی از تجربیترین فیلمهای بخش مسابقه است. فیلم بخشهایی کوتاه و گسسته از زندگی یک خانوادهی بورژوا در شهر کاله فرانسه را نمایش میدهد: داستان یک پدربزرگ (ژان-لوئی ترنتینیان)، دختر (ایزابل هوپر)، پسر (متیو کاساوویتس) و نوههایش. آنچه جلب نظر میکند حذفهای روایی تکاندهندهی فیلم و شیوهِی مطلع شدن از وقایع است. از نظر سردی و کنترل احساسات، فیلم تا مرز مکانیکی شدن میرود، اما در عین حال تاثیر میخکوبکنندهاش را از این ترفند افراطی میگیرد. دوربین در فاصلهی دوری از وقایع میایستد و جوری بیطرف است که انگار این دوربین بیحس شده است. از طرفی کادر آیفون در بخشهای عمدهای از فیلم با شگردی تکاندهنده وجهی اول شخصگونه به این فیلم کمدیالوگ میدهد. سبک دوربینِ فیلم استثنایی است و در طول فیلم چند تکانه هانهکهای از طریق همین سبک خوددار، ضربان قلب را بهنهایت میرساند. بیننده در دستان کارگردان فیلم حکم خمیر بازی را دارد.
پایان خوش در نمایش اول در کن (برای مطبوعاتیها) با واکنش سردی روبهرو شد. با پایان فیلم تشویق چندانی در کار نبود. بخشی از آن را با خوشبینی به حساب روایت افراطی سرد فیلم میگذارم. اما اتفاق اصلی روز بعد نمایش فیلم میافتد. وقتی روز بعد نگاهی به واکنشهای اولیهی نویسندههای فرانسوی میاندازم احساس میکنم از این فیلمساز 75 ساله و از فیلم جوانش انتقام گرفتهاند. هر صبح در کاخ جشنواره دو نشریه روزانه پرمخاطب توزیع میشود که جدول ستارهها برای ارزیایی فیلمها (و ریویوهای کوتاهی) منتشر میکنند. اولی «لو فیم فرانسه» است که فیلمها توسط نویسندههای مجلات سینمایی و ستوننویسهای روزنامههای اصلی فرانسه ارزیابی میشوند. در صفحه آخر این مجله و در جدول ستارهها، پنج منتقد پایان خوش را بیارزش دانستهاند و به آن دایره توخالی دادهاند و شش نفر آن را ضعیف دانستهاند. دومی «اسکرین دیلی» است که نویسندههای بینالمللی در صفحه آخرش به فیلمها ستاره میدهند. چند سال است که شیوه ارزیابی آنها را دنبال میکنم. چندباری درباره این جداول هم نوشتهام. آنچه میخواهم اینجا اضافه کنم این است که این ستارهها برای چه مخاطبی است؟ آیا این جداول کارکردی هم دارند؟
یک فلاشبک: دسامبر پیش کتاب خاطرات روزانهی تیری فرمو در فرانسه منتشر شد. عنوان کتاب «انتخاب رسمی» است و اشاره به انتخاب فیلمها در بخش رسمی جشنواره کن دارد، مسوولیتی که او به عنوان مدیر جشنواره در این ده سال بر عهده داشته. این کتاب با حدود ششصد صفحه قصهی ماراتنگونهی انتخاب فیلمها در یک سال است. او از روز بعد اختتامیه کن 2015 شروع میکند و روز اختتامیه کن 2016 کتاب را تمام میکند. خاطراتی فوقالعاده که بیش از هر چیز رویکرد نقادانهی فرمو در مواجهه با فیلمها را نشان میدهد (مستقل از اختلاف نظر یا همنظری با او). فرمو شبیه یک سینمادوست واقعی نگاه شخصی ویژهای به سینما دارد.
کتاب جنبههای متفاوت جذابی دارد. بخشی که اینجا میخواهم به آن اشاره کنم جاییست که متوجه میشویم چطور در ایام جشنواره، ارزیابی اولیهی منتقدها درست بعد از تماشای فیلمها و جدول ستارههای آنها و ریویوهای کوتاهشان (حتی آنهایی که در شبکههای اجتماعی منتشر میشوند) مدیر جشنواره کن را تحت تاثیر قرار میدهد. در واقع دوازده روز جشنواره روزهای پرتب و تابی برای مدیر و کادر اصلی جشنواره است. آن ها مثل خود فیلمسازها در یک استرس دائمیاند. آیا انتخاب تونی اردمن برای بخش مسابقه اشتباه نبوده؟ آیا پسر شائول را هو میکنند؟ اینکه فیلم افتتاحیه را از برونو دومون (برای مالوت) دریغ کردهاند و به کافه سوسایتی وودی آلن دادهاند تصمیمی اشتباه نبوده؟ آنها روزهای جشنواره در یک نگرانی تمامنشدنیاند و موقعیت شکنندهای دارند. آنها مدام مجلات ذکر شده و البته بیشمار واکنشهای دیگر را در سرویس مطبوعاتیشان رصد میکنند و هر صبح تن و بدنشان میلرزد. این ستارههایی که دربارهشان نوشتم (که معمولن ایام جشنواره تصاویری از آنها را در صفحه فیسبوکم میگذارم) باد هوا نیست و چه دوست داشته باشیم و چه آنها را لوس بدانیم برنامه و سیاست سال بعد جشنواره را تحت تاثیر قرار میدهد.
از طرفی دیگر این نویسندههای محدودی که در نشریات ذکر شده ستاره میدهند و ریویو مینویسند، بر جماعت بسیار زیادی از خبرنگاران (که فقط وضعیت را در کن گزارش میکنند) تاثیر میگذارند. این جدولها و ریویوهای کوتاه بلافاصله توسط این خبرنگارها در مطبوعات پرتیراژتر، وبسایتهای پرخوانندهتر و غولهای خبری بازتاب پیدا میکنند و این تاثیر روی فیلمساز و خواننده آوار میشود. گاهی موج درست میشود و فیلمهایی را غرق میکند و کسانی را بر صدر مینشاند. بسیاری فیلمسازها در فاصله چند ساعت با این تاثیرات لحظهای بهناروا خرد میشوند و بعضی بدون لیاقت به یکباره ستاره میشوند.
همهی ما با این تاثیرها کموبیش آشناییم. در جشنواره فجر ورسیون دیگری از آن را تجربه کرهایم. هر صبح که مجله «لو فیلم فرانسه» را ورق میزنم بهنظرم میرسد عدهای از قبل جشنواره تصمیم گرفتهاند امسال اینطور واکنش نشان دهند. امروز که جدول را میدیدم حس کردم حالا که فیلم جدید هونگ سانگ-سو (روز بعد) را ستارهباران کردهاند، به فیلم خوبی که شاید سال بعد بسازد چه واکنشی نشان خواهند داد؟ دو سال بعد کسی این فیلم را یادش نمیآید اما میشود پیشبینی کرد که پایان خوش تاثیر تکاندهندهاش برای سالها بماند. این بیمعیاری کاریکاتورگونه بر کیفیت جشنواره تاثیر غیرمستقیم دارد و نتیجهاش حضور دو فیلم از هونگ سانگ-سو در جشنواره امسال است. درباره این موضوع باز هم خواهم نوشت…
Views: 1132