مرگ شاعری

سوگواران ژولیده وقتی مردمی که جلوی بیمارستان ایرانمهر تهران جمع شده بودند تابوت شاملو را تحویل گرفتند که فکر کنم تا طرف میرداماد یا پایینتر از آن همراهش بروند، باید برای ابراز عواطف راهی پیدا میکردند که هم به رسم معتقدان رسمی شبیه نباشد، هم درخور شاعرِ رفته باشد و هم به آن بشود سویهای […]
…و مرگ، آن درخت تناور بود*

دلبستگی و انسِ نگارنده با آخرین ساختهی صفی یزدانیان، جدا از انگیزههای سینمایی که به آنها اشاره خواهم کرد، وابسته به نوعی همخوانیِ فضای آن با این روزهای کرختِ کروناییست. بهنظر میرسد آمیختگی حسیِ مخاطب با اتمسفر فیلم در این عصر ناخوشی، حاصلِ آمیختن ناخودآگاه دو نگاه زیباییشناسی و زیستشناسی به اثر است؛ زیستی نه […]
دریغا عشق که شد و باز نیامد

سکانس پایانی ناگهان درخت محرک اصلی این نوشته است. این پایان نه تنها هیچ نشانی از فرودِ تسکیندهندهی سینمای بدنه ندارد، در غوغای موسیقیِ کوبنده و هشداردهندهاش، و در تعددِ کنشها و شناسههای نمادیناش، حامل نیروی انباشتهایست که مسیرِ تا آن لحظه آرام و سلّانه طیشدهی فیلم را بحرانی میسازد و به جای آن که […]
گزارش جشنواره فیلم فجر
روز دوم 15:03: هنوز کارتام به دستام نرسیده. بیرون منتظر ایستادهام و آن دورها توی پارک، مرد شکمگندهای را تماشا میکنم که با جدیت سرازیری طولانیای را عقبعقب میدود و ناگهان حس میکنم پیر شدهام. یک روز دیر رسیدهام جشنواره. دیگر قطع امید کرده بودم و وقتی هم خبردار شدم من آن دومین نفرِ خوششانس […]
یادداشتهای جشنواره فجر – ۲
بنفشه آفریقایی (مونا زندی حقیقی) ۱/۲** خلاصه داستان فیلم در نگاه اول تجسم فیلمی ملالآور و آشناست: زن جاافتادهای (معتمدآریا) میخواهد بهرغم عدم رضایت شوهرش (آقاخانی) داوطلبانه از شوهر سابقاش (رضا بابک) که در آسایشگاه سالمندان است نگهداری کند. ولی این فیلم دوم مونا زندی، با خلوتی دلپذیرش، جغرافیای بسیار باهویتاش، تصویرهای جذابش، و از […]