تهی از خاطرات سبز
«من از تصور بیهودگی اینهمه دست و از تجسم بیگانگی این همه صورت میترسم» یک میز غذا پس از صرفِ غذا، همراه با بساطی برجامانده بر آن که گویی کسی نیست ــ یا هست امّا نمیخواهد یا یارای آن ندارد ــ که جمعشان کند. تابلوهای مجموعهی «از نفس افتاده» همگی بازنمودی از این طرحاند؛ طرحی […]