فریب راستین

پارسال، نوروز ۱۴۰۱، آقای مجری را که در تلویزیون دیدم، فهمیدم سالْ واقعا نو شده. جدیجدی. وقتی با آن ترکیب شگفتانگیز بغض و لبخند گفت: «خیلی ببخشید. من یهکم پیر شدم. دست خودم نیست؛ عذرخواهی میکنم!»، لختی بین گریه و خنده مردد ماندم. همزمان لبخند زدم و آقای مجری مقابل دیدگانم تار شد. چه میدانستم آن ترکیب شگفتانگیز خندهگریهی همزمان، آمده که بماند. حالا یک نوروز دیگر دارد میآید، حواسپرت و فراموشکار و بیتوجه به هر آنچه هست و نیست و بود و حالا دیگر رفته.
گفتوگو با نوری بیلگه جیلان
اِمراه کولوکیسا (دبیر بخش فرهنگی): شخصیت سینان با بازی دوغو دمیرکُل تقریبا در هر صحنهای حاضر است و بیشتر بار فیلم را به دوش میکشد. میتوان گفت تا به حال کاراکتری تا به این حد پررنگ نداشتید… در عین حال او یکی از پیچیدهترین شخصیتهای کارنامهتان نیز هست. آیا هنگام خلق این شخصیت، به آدم بهخصوصی […]