زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت. . . .

غار بادخیز

  پانزده سالم بود که خواهر کوچکم مُرد. خیلی ناگهانی اتفاق افتاد. آن موقع دوازده سالش بود، سال اول راهنمایی بود. به شکل مادرزاد مشکل قلبی داشت، اما بعد از چند جراحی در اواخر دوران ابتدایی، مریضی‌اش دیگر عوارضی نشان نداده بود، و خانواده خیالش آسوده شده بود و به این امید اندک چسبیده بود […]

«بازی تاج و تخت»، مقدمه‌ای برای تحلیل- ۲

ت جهان خیر و شر ثمینی: من به طرز غریبی معتاد تیتراژ این سریالم. هر از گاهی این را می‌بینم و بعد می‌روم سراغ کار خودم. یک بار از خودم پرسیدم چرا این کار را می‌کنم؟ چون این تیتراژ این تصور را ایجاد می‌کند که جهانی موازی با جهان ما وجود دارد و تیتراژ روی […]

«بازی تاج و تخت»، مقدمه‌ای برای تحلیل- ۱

نغمه ثمینی و من تقریبا به یک اندازه شیفته‌ی «بازی تاج و تخت»ایم و هر کدام دلایل خودمان را برای این شیفتگی داریم (اصولا هر کس دلایل خودش را دارد و برای همه دلیل هست!) مدت‌ها بود دل‌مان می‌خواست بنشینیم و مفصل درباره‌ی آن حرف بزنیم، و چه فرصتی بهتر از حالا که یک هفته […]

You cannot copy content of this page