دربارهی «رضا» (علیرضا معتمدی)
۱ بازوی چرخان پرگار. پرگار برکنارشونده. محیط دایره. مکان هندسی بینهایت نقطه همجوار. زمين بازی آفریدهها. روايت. كسي در مركز قاب خوابيده است، در نمايی عمودی كه قوسی از نور بخش كمي از آن را روشن كرده و بقيه تاريك است. در همين نما كمكم نور دميده میشود و صبح میشود. رضا رو به دوربین […]