زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت. . . .

گزارش جام جهانی – بخش اول

مقدمه. نشسته‌ام توی اتاق‌ و خیره شده‌ام به چمدان صورتی بزرگ خواهرم که با خود به سفر برده بودم. از میان درِ بازش، چیزهای نو و سوغاتی‌ها را می‌بینم و چیزهای نیمه‌نوی برده و بازآورده‌ای را که حالا کهنه به نظر می‌رسند. لباس سفید مخصوص ورزشگاه‌ام که رفتنی اتوزده و با احترام توی چمدان گذاشته […]

You cannot copy content of this page