به بهانهی «درباره جسم و جان» ایلدیکو انیِدی
زلزله آمده. ایستادهام دم در خانه و همسایهها را نگاه میکنم که سگ و گربه به بغل، صندوق ماشین را پر میکنند از پتو و رخت و لباس و راه میافتند، نمیدانم به کجا. برای این که حواسم را پرت کنم میچرخم در اینترنت و نگاه میکنم اگر یک زلزلۀ اساسی بیاید، چه فوتبالهایی را […]