زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت. . . .

درباره «سه‌رخ» (جعفر پناهی) ۲

۱  نزدیک به ربع قرن پس از نمایش بادکنک سفید در کن (و کسب جایزه دوربین طلایی) و پانزده سال پس از حضور موفق طلای سرخ، در آستانه تماشای فیلم سهرخ جعفر پناهی حس‌های متضادی دارم. این بیم و امید نسبت به کیفیت اثری جدید از پناهی برایم از کی شروع شد؟ تا پیش از آفساید همه […]

درباره «خوشحال مثل لازارو» (آلیس رورواکر)

فیلم در فضایی روستایی آغاز می‌شود و بدویتِ اصیل و تکان‌دهنده‌ی روستا در آن بیش از هر چیز یادآور واقع‌گرایی نئورئالیست‌ها (مثلا استرومبولی) و حتی رئالیسم افراطی برخی آثار پازولینی‌ست (چهره‌های آفتاب‌سوخته و گهگاه زمخت، نگاه‌های دزدکی نابازیگران و شلوغی صحنه)، ولی تقریبا بلافاصله صحنه‌هایی تغزلی از جنس فیلم‌های فلینی هم اضافه می‌شود (طنز، بازیگوشی و […]

You cannot copy content of this page