دربارهی فیلمها و فیلمسازانی که یاسوجیرو ازو را درونی کردند و او را رنگ خود زدند. اینجا منظور نه نمونههای مشابه به لحاظ خط داستانی (حال همه خوب است تورناتوره [۱۹۹۰])، روایی (برخی زنهای کلی رایکارد [۲۰۱۶])، نوع برخورد با مصالح (مینیمالیسم سینمای کلر دنی) و سطوح معنایی، که تمرکز بر سبک تصویری ازوست. سبک تصویری افراطی ازو که گاه در جدیترین بحثهای سینمایی به سایه رانده میشود، که دلیل روشنش شاید زبان باشد. دشوار است به سطح زبان آوردنِ “دیدنی”های میزانسن او؛ از این روی مقالهی ویدیویی را رسانهای مناسبتتر برای ایدهها دانستیم.
نمونههای همخانوادهی سینمای ازو طبعا بیشتر بود، و نه محدود به زمانه یا جغرافیای خاصی. همچنین نمیتوان سبک ازو را فروکاست به ظرفیتِ ذاتی معماری کلاسیک ژاپن (تجربهی خانههای ژاپنی با میزوگوچی یکسر جوری دیگر است). ازو فراگیر است. و هنوز خاموش. میتوانی حضورش را باور نکنی، یا بدیهی فرض کنی. از سینمای مستقل آمریکا (وودی الن) تا موج نوی سینمای آلمان دهه هفتاد (فاسبیندر) و رومانی سالهای اخیر (کریستی پویو)، همه را میتوان تحت تاثیر سبک تصویر سینمای ازو دید.
در سینمای ایران هم نمونههایی هست که به دلیل زمان محدود ویدیو کنارشان گذاشتیم. از چند نمای داخلیِ نه چندان مصمم در کاغذ بیخط تا نمونههایی مثل اتوپیای شهیدثالث که بر خط و رنگ پیش میروند. به واقع این نوع فهم سینهفیلیایی از تصویر سینمایی را اگر بپذیریم، آغازگرش نه لزوما ازو، که آن را میتوان چیزی از دی. ان. ای مدیومِ سینما دانست. ژنومی که بیگمان ازو پارهایست از آن، و در تنهی تاریخ سینما تکثیر شده است.
برای دیدن این مقالهی ویدئویی اگر امکان استفاده از یوتیوب را ندارید آن را با لینک پایینی (آپارات) تماشا کنید:
نسخهی یوتیوب (با فیلترشکن) با کیفیت بهتر
یا نسخهی آپارات:
Views: 2682
7 پاسخ
خیلی جالب بود.
بَعدِ تماشا، آدم دلش میخواهد آن فیلمها را دوباره ببیند، اینبار با تمرکزِ بیشتر بر کمپوزیسیونها. ویدئو جنبههایی از شیوهی کارگردانیِ این فیلمسازها را برجسته میکند که بخش غالبی از فرهنگ فیلمبینیِ ما، که شیفتهی مضمونهاست، چندان کنجکاوِ کشفشان نیست. ریتم ویدئو بهزیبایی همراهکنندهست.
از هر نظر عالی بود. و چه زبان خوبی داشت…
با سلام و آرزوی موفقیت روزافزون خدمت آقایان کرباسی و جناب آقای کمیجانی عزیز. فوق العاده بود. آقای کمیجانی منتظر آثار گران قدر بعدی شما هستیم.
خیلی خوب بود. چه شیوهی خلاقانهای برای گفتن از سینما. بازیگوشیهای حاشیهایاش رو هم دوست داشتم خیلی.
خیلی جالب بود. امیدوارم از این به بعد بیشتر شاهد مقاله های ویدئویی باشیم.
اما خیلی جاها را متوجه نشدم.
حضور کتری قرمز در فیلم ازو و تاکید روی جای خالی آن جالب بود اما
“این خطوط سرخ کشیده تجسم هوس آماس کرده دو شخصیت…” اصلا یعنی چی؟ و واقعا هدف کارگردان این بوده؟
واقعا سازنده ی آن اثر (که من ندیدم) از باز شدن در یخچال میخواسته اضطراب ایجاد کنه؟
متوجه نشدم چرا انقدر سعی میشد مثل گل زدن توی فوتبال گزارش بشه. حالا اون دوف دوف لامپ خوب بود ولی اون هعی آخر زیاد در نیامده!
در کل این فیلم های الهام گرفته از ازو رو ندیدم و کنجکاوم که ببینم اما اگر خودم می دیدم با توجه به نوع دوربین در فیلمهای ازو و این فیلمهای تاثیر گرفته بعید بود متوجه بشم.
ممنون که با دقت دیدید و نوشتید.
دربارهی سوالهاتان:
“اضطراب” در متن ما نه به معنای مصطلح و آشناترش، که به معنای لذت ناشی از ادراک یک لحظهی نابِ زیباییست. سانتاگ جایی میگوید: «هنر واقعی میتواند شما را مضطرب (nervous) کند.»
دربارهی انگیزه، مسئله اینجا انگیزهی هنرمند نیست. مسئله اثریست که پیش روست. گاه هنرمندی قصدی دارد و آخر هم ناکام است. از سوی دیگر وقتی یک استراتژی فقط یک یا دوبار رخ میدهد، شاید بتوان آن را تصادفی دید. اما وقتی در سراسر فیلم شاهد یک نوع تصویر خاص هستیم، این حاکی سبک فیلم است. حاکی تصمیم فیلمساز. «آرورا» را میتوان سراسر از زاویهی این حساسیت زیباییشناختی دنبال کرد و فهمید.
و در آخر همانطور که در “لید” هم اشاره کردیم، این شکل تصویرسازی آغازگرش فقط ازو نیست (که ریشهاش در تاریخ نقاشیست.) و این ویدیو نه لزوما دربارهی فیلمهایی تاثیرگرفته از ازو، که یکجور گشتزدن در تاریخ سینماست با حساسیتی که دیدن فیلمهای ازو در چشم بیننده ایجاد کرده.