اینجا و آنجا
Home: بهشت، زمين، خانه مادری، ايران، اصفهان صحنه تمام شده است و در انتهای صحنه زن كهنسال (مادر دكتر) روی يك راحتی نشسته، رو به دوربين و در سكوت به جايی روبهرويش خيره مانده. سكوت ادامه دارد و تصوير هم. و او با انگشتهايی كه احتمالا گذر زمان كج و معوجشان كرده روی دستهی چوبی […]
سفرنامهی گرجستان
درخت آرزو. اسمش همین بود. نٌه ساله که بودم، دوشنبهها با دخترداییها و پسرداییها میرفتیم «کانون فیلم». کانون اسم انجمنی بود که کارش نمایش فیلمهای مستقل دنیا در آن روزهای اواخر دههی هفتاد میلادی و پنجاه شمسی بود؛ سالهای نخستین بعد از انقلاب سال ۵۷ در ایران. همیشه برایم سوال بوده و هنوز هم، […]