زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت. . . .

آدم‌ها و فیلم‌ها و شهرها

ماه اوت سالگرد ورودم به تورنتوست و سپتامبر ماه تیف. سال اولی که آمدم تورنتو، تیف را یادم نیست. فکر کنم حوالی خیابان کینگ در روزهای جشنواره قدمی زده بودم و از دور هیاهوی آدم‌ها و صف‌ها و غرفه‌های خوراکی‌ مجانی را دیده بودم. هیچ ایده‌ای نداشتم بازیگران و کارگردانان از کجا وارد می‌شوند، فرش […]

باشو و قربانیان دیگر

روزی را خیال می‌کنم که ویلیام  شکسپیر در فستیوال محلی تاتر استراتفورد جایزه‌ی بهترین نمایش‌نامه را بابت ریچارد سوم گرفت و خوش و خندان جایزه‌اش را به خانه برد و به آن هاتاوی و بچه‌ها نشان داد، و همان شب زوج خوشحال بهترین لباس‌هاشان را پوشیدند، به میکده‌ی نزدیک رفتند و یک نقاش محلی از […]

You cannot copy content of this page