شاید روزی از پاییز سال ۱۳۷۹ بود یا سالی پیش یا سالی پس از آن. من در دفتر همایون پایور نشسته بودم و قرار بود همان روزها همراه او به عنوان فیلمبردار و یک گروه کوچک به رشت برویم و فیلم مستندی را که میخواستم از بازار رشت بسازم شروع کنیم. در زدند و …

شاید روزی از پاییز سال ۱۳۷۹ بود یا سالی پیش یا سالی پس از آن. من در دفتر همایون پایور نشسته بودم و قرار بود همان روزها همراه او به عنوان فیلمبردار و یک گروه کوچک به رشت برویم و فیلم مستندی را که میخواستم از بازار رشت بسازم شروع کنیم. در زدند و …
تماشاگر وضعیت تماشاگر پوست بیشباهت به مادر آراز نیست. پیرزن که عمری افسار جنها را در دست داشته و چموخم مراوده با آنها را میدانسته، اکنون رکب خورده و رشتهی امور از دستش در رفته است. این بار جنها افسار گسستهاند تا دورهاش کنند و بازیاش بدهند. پوست حتی با جدیترین مخاطبانش چنین میکند. ای …
یک قاب را میتوان عنصری برای مرزبندی یک منطقه یا یک سطح معین دید. برای تأکید بر جایی مشخص از جهان بصری. شبیه یکجور استعاره یا صنعت ادبی. الشاندرا آی کینتاس [۲] جهان توئین پیکس دیوید لینچ در شروع، جهانی بود ثبت شده روی نگاتیو ۳۵ میلیمتری، ترکیببندی یا درواقع compose شده …
قهرمان نه مثل چهارشنبهسوری با دقت دراماتیک مینیاتوری و موقعیتهای عاطفی شخصیتهایش آدم را تحت تاثیر قرار میدهد، نه مثل فروشنده آدم را بابت برخی لحظهها و مایهها حرص میدهد، نه مثل جدایی و درباره الی با جنبههای متناقضاش دچار دوگانگی میکند، و نه حتی مثل گذشته و همه میدانند است که ضعفهایش را …
دلبستگی و انسِ نگارنده با آخرین ساختهی صفی یزدانیان، جدا از انگیزههای سینمایی که به آنها اشاره خواهم کرد، وابسته به نوعی همخوانیِ فضای آن با این روزهای کرختِ کروناییست. بهنظر میرسد آمیختگی حسیِ مخاطب با اتمسفر فیلم در این عصر ناخوشی، حاصلِ آمیختن ناخودآگاه دو نگاه زیباییشناسی و زیستشناسی به اثر است؛ زیستی نه …
سالها پیش آذر نفیسی در کلاس درساش دربارهی ادبیات به شاگردهایش میگفت (نقل به مضمون): «اگر میخواهید بفهمید نوشتههای داستایفسکی چرا مهم است، بروید نگاهی بیندازید به دفترچه خاطرات خودتان و ببینید حتی در نوشتههایی که قرار نیست کسی بخواند چهقدر خودتان را مظلوم و موجه نشان دادهاید. در این نوشتهها همیشه دیگراناند که ظالم …
سکانس پایانی ناگهان درخت محرک اصلی این نوشته است. این پایان نه تنها هیچ نشانی از فرودِ تسکیندهندهی سینمای بدنه ندارد، در غوغای موسیقیِ کوبنده و هشداردهندهاش، و در تعددِ کنشها و شناسههای نمادیناش، حامل نیروی انباشتهایست که مسیرِ تا آن لحظه آرام و سلّانه طیشدهی فیلم را بحرانی میسازد و به جای آن که …
آنچه گذشت اگر منظور از فیلم مهجور اثری تکافتاده، دیدهنشده و قدرنادیده باشد سخت بتوان در سینمای ایران مهجورتر از شطرنج باد پیدا کرد. مسئله صرفاً این نیست که فیلم طی حیاتِ چهل و چند سالهاش تنها چهار سانس رنگِ پرده را دید۱. از بد حادثه فیلمهای مهم دیگری هم هستند که به لحاظ اکران …
قصهها احتمالا یکی از قدیمیترین ابزارهایی که آدم و شاید خدا، خلق کرده «قصه» است. ابزارها چیزهاییاند که بودنمان را راحت میکنند. راحتتر. راهمان را هموارتر، خوابمان را شیرینتر، و کارمان را آسانتر. شاید بتوان اینطور تصور کرد که در زمانهای بسیار قدیم، زمانهای خدایانِ بسیار، قصهها، عشق و مرگ و تصادم خدایانِ متکثر …
۱ بازوی چرخان پرگار. پرگار برکنارشونده. محیط دایره. مکان هندسی بینهایت نقطه همجوار. زمين بازی آفریدهها. روايت. كسي در مركز قاب خوابيده است، در نمايی عمودی كه قوسی از نور بخش كمي از آن را روشن كرده و بقيه تاريك است. در همين نما كمكم نور دميده میشود و صبح میشود. رضا رو به دوربین …
چند توضیح: ۱. این جدول بهمرور کامل خواهد شد. ممکن است فیلمهای تازه اکران شده به آن اضافه شوند، یا بعضی خانههای خالی توسط منتقدان پر شوند و جدول دچار تغییراتی شود. ۲. فقط فیلمهایی در معدلگیری قرار گرفتهاند که توسط دستکم سه نفر ارزیابی شدهاند. طبعا با پر شدن احتمالی خانههای خالی ممکن است …
Home: بهشت، زمين، خانه مادری، ايران، اصفهان صحنه تمام شده است و در انتهای صحنه زن كهنسال (مادر دكتر) روی يك راحتی نشسته، رو به دوربين و در سكوت به جايی روبهرويش خيره مانده. سكوت ادامه دارد و تصوير هم. و او با انگشتهايی كه احتمالا گذر زمان كج و معوجشان كرده روی دستهی چوبی …
نخستین حضورِ یاسر (امیر جدیدی) در عرقِ سرد از بیشترِ تماشاگران خنده میگیرد. با ظاهری آراسته رو به دوربین ایستاده و دارد با خوشرویی و متانت شعر میخواند. ظاهراً هیچ چیزِ خندهآوری وجود ندارد و آنچه میبینیم بازسازیِ وفادارانهی شوهای تلویزیونیست. سر و وضع و پوششِ مجری همان است که باید باشد و دایرهی لغات …
گردِهمآییهایِ همکلاسیهای سابق در کُنه خود حرکتی آیینی برای متوقّف کردنِ زمان است. آدمهایی که مدّتهاست از یکدیگر دور افتادهاند، جمع شدهاند تا ــ به شکلی نمادین ــ به عقب بازگردند و شِمایی از دورانِ سپری شده بیافرینند. این بازگشت به گذشته قاعدتاً باید برای فرید خوشایند باشد چرا که یادآورِ روزهاییست که همه …
علاقهی سهیلا به رادیو به چشمِ مسعود غریب و دمده میآید. میگوید رادیو دورهاش گذشته و چیزیست دلخواهِ پیرمردها. سهیلا بیش از آنچه باید از طعنهی مسعود میرنجد. چرا؟ آیا اشاره به پیری او را یادِ سن و سال و فرصتهای هدر رفته انداخته؟ در نگاه اول شاید، امّا با تعمّقِ بیشتر پای دلایلِ پیچیدهتری …
قصه مرد کنج اتاقی محقر که با شعلهی اجاقگاز محقری گرم میشود خوابیده. با صدای ضرب ریگها بر شیشهی پنجره تکان نمیخورد و بیدار نمیشود. ریگ میشود قلوهسنگ و شیشه را میشکند و از خواب میپراندش، بیدارش میکند. زمستان است و هوا بس سرد. مرد اما خیالاش نیست. خیالاش به هیچ نیست انگار. چهره و …
نگاه بافاصله. هجوم را به اندازهی ماهی و گربه دوست ندارم. دلم برایش کمتر تنگ میشود و بهسختی میتوانم فضای داستانیاش را از تصمیمهای پشت صحنهاش تفکیک کنم. از ماهی و گربه کوتاهتر و از آن فشردهتر است. زمانهای مردهاش کمتر است. ماهی و گربه با زمانهای مردهاش اجازه میداد مایههایش را هضم کنیم. ساختارش …
هجوم ماهیها. جایی اوایل ماهی و گربه یکی از گربهها به یکی از ماهیها به عتاب گفت: «از حصار رد شدین؟!» آنها، چند ماهی، ندانسته و معصومانه از حصاری رد شده بودند. از مرزی، از تنگ بلورشان، از برکه صاف و خلوتشان، مرزی را که نمیدانستند و نديده بودند، رد كرده بودند بیخیال و سبکبال، …
دایو پیتر پن. در مجموعه اصطلاحات فوتبال، تمارض را این طور تعریف میکنند: «خود را به عمد بر زمین انداختن به قصد گرفتن پنالتی یا ضربۀ آزادی ناجوانمردانه». در قوانین فوتبال، هر حرکتی به منظور فریب داور، جعل آسیبدیدگی و شبیهسازی، «رفتار غیرورزشی» تلقی و با کارت زرد جریمه میشود. تمارض مسئلهای کاملاً سوبژکتیو و …
خانه، مورد هجوم است. درست مثل جسدی که تازه از تپندگی زندگی افتاده و آرام آرام بافتهایش در برابر حملۀ موجودات تجزیهگر از هم میپاشد و میپوسد، و آنچه پناهگاه حضور گریزپایی به نام زندگی بوده حالا تبدیل میشود به کمینگاه مرگ. درست مثل جسد پدر، که دختر آن را گروگان گرفته در اتاق، و …
امتیاز (از ۵ ستاره): 1/2* ۱. در تیتراژ اولین فیلم حمید نعمتالله بوتیک نام خانوادگی او «نعمت اله» نوشته شده، رسمالخطی قدیمی با یک لام محذوف. بعد از بوتیک همیشه چیزی در سینمای نعمتالله کم بوده، لام محذوفی که تماشای بیپولی، آرایش غلیظ و رگ خواب را برایم هر بار به تجربهای همراه با …