زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت. . . .

درباره‌ی «نگهبان شب» رضا میرکریمی

حامد ستاری

Visits: 690 مهندس فرمان را می‌دهد دست رسول و گاز می‌دهد و روی تصویر (که فید می‌شود در سیاهی) می‌پرسد: «ترسو نباشی یه وقت؟» و رسول با پاسخش از همین­‌جا به جهان فیلم قدم می‌گذارد: «نه آقا برا چی؟ نمی‌ترسیم.» جهانی که با غلیظ کردن شدت رنگ زرد، در بافت تصویری‌­اش و لکه‌­های قرمز و آبی جابه‌­جا، قرار است ترسناک بودن و تلخی‌اش…

نگاهی به سه «عنکبوت»

حامد ستاری

سارای هشت ساله، مقنعه‌ی سفید به سر، در پاسخ مازیار بهاری می‌گوید دوست دارد تصویر سعید حنایی را همه جا بکشد تا همه بفهمند مادر او فیروزه، قربانی چهاردهم سعید حنایی، بی‌گناه بوده است. ترکیب‌بندی آن‌چه تصویر می‌کند همزمان کودکانه‌ است و غریب. بالای صفحه را با میله‌های راه راه سیاه زندان پوشانده و در پایین مثلثی ساخته است میان تن بی‌جان مادرش…

درباره‌ی «واقعیت سینمایی»

صفی یزدانیان

Visits: 1350  شاید روزی از پاییز سال ۱۳۷۹ بود یا سالی پیش یا سالی پس از آن. من در دفتر همایون پایور نشسته بودم و قرار بود همان روزها همراه او به عنوان فیلم‌بردار و یک گروه کوچک به رشت برویم و فیلم مستندی را که می‌​خواستم از بازار رشت بسازم شروع کنیم. در زدند و یک آقای مستندساز قدیمی از دوستان همایون…

درباره‌ی «پوست» (بهمن و بهرام ارک)

امیرحسین سیادت

Visits: 598 تماشاگر وضعیت تماشاگر پوست بی‌شباهت به مادر آراز نیست. پیرزن که عمری افسار جن‌ها را در دست داشته و چم‌وخم مراوده با آن‌ها را می‌دانسته، اکنون رکب خورده و رشته‌ی امور از دستش در رفته است. این بار جن‌ها افسار گسسته‌‌اند تا دوره‌اش کنند و بازی‌اش بدهند. پوست حتی با جدی‌ترین مخاطبانش چنین می‌کند. ای بسا تماشاگری که هم به مولفه‌های…

به بهانه‌ی قاب‌های متغیر «تومان» (مرتضی فرشباف)

کسری کرباسی

Visits: 1182  یک  قاب را می‌توان عنصری برای مرزبندی یک منطقه یا یک سطح معین دید. برای تأکید بر جایی مشخص از جهان بصری. شبیه یکجور استعاره یا صنعت ادبی.   الشاندرا آی کینتاس [۲]   جهان توئین پیکس دیوید لینچ در شروع، جهانی بود ثبت شده روی نگاتیو ۳۵ میلی‌متری، ترکیب‌بندی یا درواقع compose شده در قاب آکادمی/ مربع (۱ : ۱.۳۳)….

درباره‌ی «قهرمان» اصغر فرهادی

مجید اسلامی

Visits: 4918  قهرمان نه مثل چهارشنبه‌سوری با دقت دراماتیک مینیاتوری و موقعیت‌های عاطفی شخصیت‌هایش آدم را تحت تاثیر قرار می‌دهد، نه مثل فروشنده آدم را بابت برخی لحظه‌ها و مایه‌ها حرص می‌دهد، نه مثل جدایی و درباره الی با جنبه‌های متناقض‌اش دچار دوگانگی می‌کند، و نه حتی مثل گذشته و همه می‌دانند است که ضعف‌هایش را بشود بابت دشواری پروداکشن و ناآشنایی با…

بازخوانیِ «ناگهان درخت» در روزگار کرونا

فرزاد پورخوش‌بخت

Visits: 2348 دلبستگی و انسِ نگارنده با آخرین ساخته‌ی صفی یزدانیان، جدا از انگیزه‌های سینمایی که به آن‌ها اشاره خواهم کرد، وابسته به نوعی هم‌خوانیِ فضای آن با این روزهای کرختِ کرونایی‌ست. به‌نظر می‌رسد آمیختگی حسیِ مخاطب با اتمسفر فیلم در این عصر ناخوشی، حاصلِ آمیختن ناخودآگاه دو نگاه زیبایی‌شناسی و زیست‌شناسی‌ به اثر است؛ زیستی نه از جنس یاخته‌های آسیب‌پذیرِ دنیای پزشکیِ…

درباره‌ی کتاب «هفتادوپنج سال اول» به روایت بهمن فرمان‌آرا (محسن آزرم)

مجید اسلامی

Visits: 2352 سال‌ها پیش آذر نفیسی در کلاس درس‌اش درباره‌ی ادبیات به شاگردهایش می‌گفت (نقل به مضمون): «اگر می‌خواهید بفهمید نوشته‌های داستایفسکی چرا مهم است، بروید نگاهی بیندازید به دفترچه خاطرات خودتان و ببینید حتی در نوشته‌هایی که قرار نیست کسی بخواند چه‌قدر خودتان را مظلوم و موجه نشان داده‌اید. در این نوشته‌ها همیشه دیگران‌اند که ظالم و بدعهد و نانجیب‌اند و شمایید…

درباره‌ی «ناگهان درخت» (صفی یزدانیان)

امیرحسین سیادت

Visits: 2771 سکانس پایانی ناگهان درخت محرک اصلی این نوشته است. این پایان نه تنها هیچ نشانی از فرودِ تسکین‌دهنده‌ی سینمای بدنه ندارد، در غوغای موسیقیِ کوبنده و هشداردهنده‌اش، و در تعددِ کنش‌ها و شناسه‌های نمادین‌اش، حامل نیروی انباشته‌ای‌ست که مسیرِ تا آن لحظه آرام و سلّانه طی‌شده‌ی فیلم را بحرانی می‌سازد و به جای آن که  تماشاگر را به غایتی مطمئن رهنمون…

شاید شیطان

امیرحسین سیادت

Visits: 5170 آن‌چه گذشت اگر منظور از فیلم مهجور اثری تک‌افتاده، دیده‌نشده و قدرنادیده باشد سخت بتوان در سینمای ایران مهجورتر از شطرنج ‌باد پیدا کرد. مسئله صرفاً این نیست که فیلم طی حیاتِ چهل و چند ساله‌اش تنها چهار سانس رنگِ پرده را دید۱. از بد حادثه فیلم‌های مهم دیگری هم هستند که به لحاظ اکران سرگذشت مشابه یا ای بسا بدتری…

درباره‌ی «سرخ‌پوست» (نیما جاویدی)

علی نعمت‌الهی

Visits: 1554  قصه‌ها احتمالا یکی از قدیمی‌ترین ابزارهایی که آدم و شاید خدا، خلق کرده «قصه» است. ابزارها چیزهایی‌اند که بودن‌مان را راحت می‌کنند. راحت‌تر. راه‌مان را هموار‌تر، خواب‌مان را شیرین‌تر، و کارمان را آسان‌تر. شاید بتوان این‌طور تصور کرد که در زمان‌های بسیار قدیم، زمان‌‌های خدایانِ بسیار، قصه‌ها، عشق و مرگ و تصادم خدایانِ متکثر را تصویر می‌کردند؛ خدایان مداخله‌گر و جنگاور…

۳۶۱ درجه

علی نعمت‌الهی

Visits: 2541 ۱ بازوی چرخان پرگار. پرگار برکنارشونده. محیط دایره. مکان هندسی بی‌نهایت نقطه همجوار. زمين بازی آفریده‌ها. روايت. كسي در مركز قاب خوابيده است، در نمايی عمودی كه قوسی از نور بخش كمي از آن را روشن كرده و بقيه تاريك است. در همين نما كم‌كم نور دميده می‌شود و صبح می‌شود. رضا رو به دوربین پای یک کمد چوبی نشسته. از…

ستاره‌ها از پنج

Visits: 1831 چند توضیح: ۱. این جدول به‌مرور کامل خواهد شد. ممکن است فیلم‌های تازه اکران شده به آن اضافه شوند، یا بعضی خانه‌های خالی توسط منتقدان پر شوند و جدول دچار تغییراتی شود. ۲. فقط فیلم‌هایی در معدل‌گیری قرار گرفته‌اند که توسط دست‌کم سه نفر ارزیابی شده‌اند. طبعا با پر شدن احتمالی خانه‌های خالی ممکن است این چهار فیلم انتهایی جدول به…

درباره‌ی مستند «زنبورک در گام مینور» مریم سپهری

علی نعمت‌الهی

Visits: 945 Home: بهشت، زمين، خانه مادری، ايران، اصفهان صحنه تمام شده است و در انتهای صحنه زن كهن‌سال (مادر دكتر) روی يك راحتی نشسته، رو به دوربين و در سكوت به جايی روبه‌رويش خيره مانده. سكوت ادامه دارد و تصوير هم. و او با انگشت‌هايی كه احتمالا گذر زمان كج و معوج‌شان كرده روی دسته‌ی چوبی راحتی ضرب می‌گيرد. ضربِ آهنگی قديمی…

نگاهی به «عرق سرد» (سهیل بیرقی)

امیرحسین سیادت

Visits: 972 نخستین حضورِ یاسر (امیر جدیدی) در عرقِ سرد از بیش‌ترِ تماشاگران خنده می‌گیرد. با ظاهری آراسته رو به دوربین ایستاده و دارد با خوش‌رویی و متانت شعر می‌خواند. ظاهراً هیچ چیزِ خنده‌آوری وجود ندارد و آن‌چه می‌بینیم بازسازیِ وفادارانه‌ی شوهای تلویزیونی‌ست. سر و وضع و پوششِ مجری همان ا‌ست که باید باشد و دایره‌ی لغات و شیوه‌ی بیان نیز همان. موسیقیِ…

نکاتی درباره‌ی بازیگر و نقش

امیرحسین سیادت

Visits: 817  گردِهم‌آیی‌هایِ هم‌کلاسی‌های سابق در کُنه‌ خود حرکتی آیینی برای متوقّف کردنِ زمان ‌است. آدم‌هایی که مدّت‌هاست از یکدیگر دور افتاده‌اند، جمع‌ شده‌‎اند تا ــ به شکلی نمادین ــ به عقب بازگردند و شِمایی از دورانِ سپری شده بیافرینند. این بازگشت به گذشته قاعدتاً باید برای فرید خوشایند باشد چرا که یادآورِ روزهایی‌ست که همه مثلِ هم بود‌ه‌اند و هنوز حرفه و…

و ساعت چهار بار نواخت

امیرحسین سیادت

Visits: 1163 علاقه‌ی سهیلا به رادیو به چشمِ مسعود غریب و دمده می‌آید. می‌گوید رادیو دوره‌اش گذشته و چیزی‌ست دلخواهِ پیرمردها. سهیلا بیش از آن‌چه باید از طعنه‌ی مسعود می‌‌رنجد. چرا؟ آیا اشاره به پیری او را یادِ سن و سال و فرصت‌های هدر رفته انداخته؟ در نگاه اول شاید، امّا با تعمّقِ بیش‌تر پای دلایلِ پیچیده‌تری نیز به میان خواهد آمد. بهتر…

قیصر روس

آراز مباهی

Visits: 623 قصه مرد کنج اتاقی محقر که با شعله‌ی اجاق‌گاز محقری گرم می‌شود خوابیده. با صدای ضرب‌ ریگ‌ها بر شیشه‌ی پنجره تکان نمی‌خورد و بیدار نمی‌شود. ریگ می‌شود قلوه‌سنگ و شیشه را می‌شکند و از خواب می‌پراندش، بیدارش می‌کند. زمستان است و هوا بس سرد. مرد اما خیال‌اش نیست. خیال‌اش به هیچ نیست انگار. چهره و کردار بی‌حس‌اش در سکوتی سرد فریاد…

«هجوم» شهرام مکری: دو نگاه

مجید اسلامی

Visits: 2084 نگاه بافاصله. هجوم را به اندازه‌ی ماهی و گربه دوست ندارم. دلم برایش کم‌تر تنگ می‌شود و به‌سختی می‌توانم فضای داستانی‌اش را از تصمیم‌های پشت صحنه‌اش تفکیک کنم. از ماهی و گربه کوتاه‌تر و از آن فشرده‌تر است. زمان‌های مرده‌اش کم‌تر است. ماهی و گربه با زمان‌های مرده‌اش اجازه می‌داد مایه‌هایش را هضم کنیم. ساختارش را درک کنیم. خودمان را برای…

آمد يكی آتش‌سوار/ بيرون جهيد از اين حصار

علی نعمت‌اللهی

Visits: 1500 هجوم ماهی‌ها. جایی اوایل ماهی و گربه یکی از گربه‌‌ها به یکی از ماهی‌ها به عتاب گفت: «از حصار رد شدین؟!» آن‌ها، چند ماهی، ندانسته و معصومانه از حصاری رد شده‌ بودند. از مرزی، از تنگ بلورشان، از برکه صاف و خلوت‌شان، مرزی را که نمی‌دانستند و نديده‌ بودند، رد كرده ‌بودند بی‌خیال و سبکبال، و سر از سور گربه‌ها درآورده…

سبز، تویی که سبز می‌خواهم

تارا فرسادفر

Visits: 1360 دایو پیتر پن. در مجموعه اصطلاحات فوتبال، تمارض را این طور تعریف می‌کنند: «خود را به عمد بر زمین انداختن به قصد گرفتن پنالتی یا ضربۀ آزادی ناجوانمردانه». در قوانین فوتبال، هر حرکتی به منظور فریب داور، جعل آسیب‌دیدگی و شبیه‌سازی، «رفتار غیرورزشی» تلقی و با کارت زرد جریمه می‌شود. تمارض مسئله‌ای کاملاً سوبژکتیو و تشخیص‌اش دشوار است، همان‌طور که هر…

قاعده‌ بازی

تارا فرسادفر

Visits: 447 خانه، مورد هجوم است. درست مثل جسدی که تازه از تپندگی زندگی افتاده و آرام آرام بافت‌هایش در برابر حملۀ موجودات تجزیه‌گر از هم می‌پاشد و می‌پوسد، و آن‌چه پناهگاه حضور گریزپایی به نام زندگی بوده حالا تبدیل می‌شود به کمین‌گاه مرگ. درست مثل جسد پدر، که دختر آن را گروگان گرفته در اتاق، و فرستاده‌های دانشگاه در پی‌اش هجوم می‌آورند…

غیاب لام محذوف

محمد وحدانی

Visits: 6416  امتیاز (از ۵ ستاره): 1/2* ۱. در تیتراژ اولین فیلم حمید نعمت‌الله بوتیک نام خانوادگی او «نعمت‌ اله» نوشته شده، رسم‌الخطی قدیمی با یک لام محذوف. بعد از بوتیک همیشه چیزی در سینمای نعمت‌الله کم بوده، لام محذوفی که تماشای بی‌پولی، آرایش غلیظ و رگ خواب را برایم هر بار به تجربه‌ای همراه با حس نقصان تبدیل کرده. دوست دارم در…

درباره‌ی «نگهبان شب» رضا میرکریمی

حامد ستاری

Visits: 690 مهندس فرمان را می‌دهد دست رسول و گاز می‌دهد و روی تصویر (که فید می‌شود در سیاهی) می‌پرسد: «ترسو نباشی یه وقت؟» و رسول با پاسخش از همین­‌جا به جهان فیلم قدم می‌گذارد: «نه آقا برا چی؟ نمی‌ترسیم.» جهانی که با غلیظ کردن شدت رنگ زرد، در بافت تصویری‌­اش و لکه‌­های قرمز و آبی جابه‌­جا، قرار است ترسناک بودن و تلخی‌اش…

نگاهی به سه «عنکبوت»

حامد ستاری

سارای هشت ساله، مقنعه‌ی سفید به سر، در پاسخ مازیار بهاری می‌گوید دوست دارد تصویر سعید حنایی را همه جا بکشد تا همه بفهمند مادر او فیروزه، قربانی چهاردهم سعید حنایی، بی‌گناه بوده است. ترکیب‌بندی آن‌چه تصویر می‌کند همزمان کودکانه‌ است و غریب. بالای صفحه را با میله‌های راه راه سیاه زندان پوشانده و در پایین مثلثی ساخته است میان تن بی‌جان مادرش…

درباره‌ی «واقعیت سینمایی»

صفی یزدانیان

Visits: 1350  شاید روزی از پاییز سال ۱۳۷۹ بود یا سالی پیش یا سالی پس از آن. من در دفتر همایون پایور نشسته بودم و قرار بود همان روزها همراه او به عنوان فیلم‌بردار و یک گروه کوچک به رشت برویم و فیلم مستندی را که می‌​خواستم از بازار رشت بسازم شروع کنیم. در زدند و یک آقای مستندساز قدیمی از دوستان همایون…

درباره‌ی «پوست» (بهمن و بهرام ارک)

امیرحسین سیادت

Visits: 598 تماشاگر وضعیت تماشاگر پوست بی‌شباهت به مادر آراز نیست. پیرزن که عمری افسار جن‌ها را در دست داشته و چم‌وخم مراوده با آن‌ها را می‌دانسته، اکنون رکب خورده و رشته‌ی امور از دستش در رفته است. این بار جن‌ها افسار گسسته‌‌اند تا دوره‌اش کنند و بازی‌اش بدهند. پوست حتی با جدی‌ترین مخاطبانش چنین می‌کند. ای بسا تماشاگری که هم به مولفه‌های…

به بهانه‌ی قاب‌های متغیر «تومان» (مرتضی فرشباف)

کسری کرباسی

Visits: 1182  یک  قاب را می‌توان عنصری برای مرزبندی یک منطقه یا یک سطح معین دید. برای تأکید بر جایی مشخص از جهان بصری. شبیه یکجور استعاره یا صنعت ادبی.   الشاندرا آی کینتاس [۲]   جهان توئین پیکس دیوید لینچ در شروع، جهانی بود ثبت شده روی نگاتیو ۳۵ میلی‌متری، ترکیب‌بندی یا درواقع compose شده در قاب آکادمی/ مربع (۱ : ۱.۳۳)….

درباره‌ی «قهرمان» اصغر فرهادی

مجید اسلامی

Visits: 4918  قهرمان نه مثل چهارشنبه‌سوری با دقت دراماتیک مینیاتوری و موقعیت‌های عاطفی شخصیت‌هایش آدم را تحت تاثیر قرار می‌دهد، نه مثل فروشنده آدم را بابت برخی لحظه‌ها و مایه‌ها حرص می‌دهد، نه مثل جدایی و درباره الی با جنبه‌های متناقض‌اش دچار دوگانگی می‌کند، و نه حتی مثل گذشته و همه می‌دانند است که ضعف‌هایش را بشود بابت دشواری پروداکشن و ناآشنایی با…

بازخوانیِ «ناگهان درخت» در روزگار کرونا

فرزاد پورخوش‌بخت

Visits: 2348 دلبستگی و انسِ نگارنده با آخرین ساخته‌ی صفی یزدانیان، جدا از انگیزه‌های سینمایی که به آن‌ها اشاره خواهم کرد، وابسته به نوعی هم‌خوانیِ فضای آن با این روزهای کرختِ کرونایی‌ست. به‌نظر می‌رسد آمیختگی حسیِ مخاطب با اتمسفر فیلم در این عصر ناخوشی، حاصلِ آمیختن ناخودآگاه دو نگاه زیبایی‌شناسی و زیست‌شناسی‌ به اثر است؛ زیستی نه از جنس یاخته‌های آسیب‌پذیرِ دنیای پزشکیِ…

درباره‌ی کتاب «هفتادوپنج سال اول» به روایت بهمن فرمان‌آرا (محسن آزرم)

مجید اسلامی

Visits: 2352 سال‌ها پیش آذر نفیسی در کلاس درس‌اش درباره‌ی ادبیات به شاگردهایش می‌گفت (نقل به مضمون): «اگر می‌خواهید بفهمید نوشته‌های داستایفسکی چرا مهم است، بروید نگاهی بیندازید به دفترچه خاطرات خودتان و ببینید حتی در نوشته‌هایی که قرار نیست کسی بخواند چه‌قدر خودتان را مظلوم و موجه نشان داده‌اید. در این نوشته‌ها همیشه دیگران‌اند که ظالم و بدعهد و نانجیب‌اند و شمایید…

درباره‌ی «ناگهان درخت» (صفی یزدانیان)

امیرحسین سیادت

Visits: 2771 سکانس پایانی ناگهان درخت محرک اصلی این نوشته است. این پایان نه تنها هیچ نشانی از فرودِ تسکین‌دهنده‌ی سینمای بدنه ندارد، در غوغای موسیقیِ کوبنده و هشداردهنده‌اش، و در تعددِ کنش‌ها و شناسه‌های نمادین‌اش، حامل نیروی انباشته‌ای‌ست که مسیرِ تا آن لحظه آرام و سلّانه طی‌شده‌ی فیلم را بحرانی می‌سازد و به جای آن که  تماشاگر را به غایتی مطمئن رهنمون…

شاید شیطان

امیرحسین سیادت

Visits: 5170 آن‌چه گذشت اگر منظور از فیلم مهجور اثری تک‌افتاده، دیده‌نشده و قدرنادیده باشد سخت بتوان در سینمای ایران مهجورتر از شطرنج ‌باد پیدا کرد. مسئله صرفاً این نیست که فیلم طی حیاتِ چهل و چند ساله‌اش تنها چهار سانس رنگِ پرده را دید۱. از بد حادثه فیلم‌های مهم دیگری هم هستند که به لحاظ اکران سرگذشت مشابه یا ای بسا بدتری…

درباره‌ی «سرخ‌پوست» (نیما جاویدی)

علی نعمت‌الهی

Visits: 1554  قصه‌ها احتمالا یکی از قدیمی‌ترین ابزارهایی که آدم و شاید خدا، خلق کرده «قصه» است. ابزارها چیزهایی‌اند که بودن‌مان را راحت می‌کنند. راحت‌تر. راه‌مان را هموار‌تر، خواب‌مان را شیرین‌تر، و کارمان را آسان‌تر. شاید بتوان این‌طور تصور کرد که در زمان‌های بسیار قدیم، زمان‌‌های خدایانِ بسیار، قصه‌ها، عشق و مرگ و تصادم خدایانِ متکثر را تصویر می‌کردند؛ خدایان مداخله‌گر و جنگاور…

۳۶۱ درجه

علی نعمت‌الهی

Visits: 2541 ۱ بازوی چرخان پرگار. پرگار برکنارشونده. محیط دایره. مکان هندسی بی‌نهایت نقطه همجوار. زمين بازی آفریده‌ها. روايت. كسي در مركز قاب خوابيده است، در نمايی عمودی كه قوسی از نور بخش كمي از آن را روشن كرده و بقيه تاريك است. در همين نما كم‌كم نور دميده می‌شود و صبح می‌شود. رضا رو به دوربین پای یک کمد چوبی نشسته. از…

ستاره‌ها از پنج

Visits: 1831 چند توضیح: ۱. این جدول به‌مرور کامل خواهد شد. ممکن است فیلم‌های تازه اکران شده به آن اضافه شوند، یا بعضی خانه‌های خالی توسط منتقدان پر شوند و جدول دچار تغییراتی شود. ۲. فقط فیلم‌هایی در معدل‌گیری قرار گرفته‌اند که توسط دست‌کم سه نفر ارزیابی شده‌اند. طبعا با پر شدن احتمالی خانه‌های خالی ممکن است این چهار فیلم انتهایی جدول به…

درباره‌ی مستند «زنبورک در گام مینور» مریم سپهری

علی نعمت‌الهی

Visits: 945 Home: بهشت، زمين، خانه مادری، ايران، اصفهان صحنه تمام شده است و در انتهای صحنه زن كهن‌سال (مادر دكتر) روی يك راحتی نشسته، رو به دوربين و در سكوت به جايی روبه‌رويش خيره مانده. سكوت ادامه دارد و تصوير هم. و او با انگشت‌هايی كه احتمالا گذر زمان كج و معوج‌شان كرده روی دسته‌ی چوبی راحتی ضرب می‌گيرد. ضربِ آهنگی قديمی…

نگاهی به «عرق سرد» (سهیل بیرقی)

امیرحسین سیادت

Visits: 972 نخستین حضورِ یاسر (امیر جدیدی) در عرقِ سرد از بیش‌ترِ تماشاگران خنده می‌گیرد. با ظاهری آراسته رو به دوربین ایستاده و دارد با خوش‌رویی و متانت شعر می‌خواند. ظاهراً هیچ چیزِ خنده‌آوری وجود ندارد و آن‌چه می‌بینیم بازسازیِ وفادارانه‌ی شوهای تلویزیونی‌ست. سر و وضع و پوششِ مجری همان ا‌ست که باید باشد و دایره‌ی لغات و شیوه‌ی بیان نیز همان. موسیقیِ…

نکاتی درباره‌ی بازیگر و نقش

امیرحسین سیادت

Visits: 817  گردِهم‌آیی‌هایِ هم‌کلاسی‌های سابق در کُنه‌ خود حرکتی آیینی برای متوقّف کردنِ زمان ‌است. آدم‌هایی که مدّت‌هاست از یکدیگر دور افتاده‌اند، جمع‌ شده‌‎اند تا ــ به شکلی نمادین ــ به عقب بازگردند و شِمایی از دورانِ سپری شده بیافرینند. این بازگشت به گذشته قاعدتاً باید برای فرید خوشایند باشد چرا که یادآورِ روزهایی‌ست که همه مثلِ هم بود‌ه‌اند و هنوز حرفه و…

و ساعت چهار بار نواخت

امیرحسین سیادت

Visits: 1163 علاقه‌ی سهیلا به رادیو به چشمِ مسعود غریب و دمده می‌آید. می‌گوید رادیو دوره‌اش گذشته و چیزی‌ست دلخواهِ پیرمردها. سهیلا بیش از آن‌چه باید از طعنه‌ی مسعود می‌‌رنجد. چرا؟ آیا اشاره به پیری او را یادِ سن و سال و فرصت‌های هدر رفته انداخته؟ در نگاه اول شاید، امّا با تعمّقِ بیش‌تر پای دلایلِ پیچیده‌تری نیز به میان خواهد آمد. بهتر…

قیصر روس

آراز مباهی

Visits: 623 قصه مرد کنج اتاقی محقر که با شعله‌ی اجاق‌گاز محقری گرم می‌شود خوابیده. با صدای ضرب‌ ریگ‌ها بر شیشه‌ی پنجره تکان نمی‌خورد و بیدار نمی‌شود. ریگ می‌شود قلوه‌سنگ و شیشه را می‌شکند و از خواب می‌پراندش، بیدارش می‌کند. زمستان است و هوا بس سرد. مرد اما خیال‌اش نیست. خیال‌اش به هیچ نیست انگار. چهره و کردار بی‌حس‌اش در سکوتی سرد فریاد…

«هجوم» شهرام مکری: دو نگاه

مجید اسلامی

Visits: 2084 نگاه بافاصله. هجوم را به اندازه‌ی ماهی و گربه دوست ندارم. دلم برایش کم‌تر تنگ می‌شود و به‌سختی می‌توانم فضای داستانی‌اش را از تصمیم‌های پشت صحنه‌اش تفکیک کنم. از ماهی و گربه کوتاه‌تر و از آن فشرده‌تر است. زمان‌های مرده‌اش کم‌تر است. ماهی و گربه با زمان‌های مرده‌اش اجازه می‌داد مایه‌هایش را هضم کنیم. ساختارش را درک کنیم. خودمان را برای…

آمد يكی آتش‌سوار/ بيرون جهيد از اين حصار

علی نعمت‌اللهی

Visits: 1500 هجوم ماهی‌ها. جایی اوایل ماهی و گربه یکی از گربه‌‌ها به یکی از ماهی‌ها به عتاب گفت: «از حصار رد شدین؟!» آن‌ها، چند ماهی، ندانسته و معصومانه از حصاری رد شده‌ بودند. از مرزی، از تنگ بلورشان، از برکه صاف و خلوت‌شان، مرزی را که نمی‌دانستند و نديده‌ بودند، رد كرده ‌بودند بی‌خیال و سبکبال، و سر از سور گربه‌ها درآورده…

سبز، تویی که سبز می‌خواهم

تارا فرسادفر

Visits: 1360 دایو پیتر پن. در مجموعه اصطلاحات فوتبال، تمارض را این طور تعریف می‌کنند: «خود را به عمد بر زمین انداختن به قصد گرفتن پنالتی یا ضربۀ آزادی ناجوانمردانه». در قوانین فوتبال، هر حرکتی به منظور فریب داور، جعل آسیب‌دیدگی و شبیه‌سازی، «رفتار غیرورزشی» تلقی و با کارت زرد جریمه می‌شود. تمارض مسئله‌ای کاملاً سوبژکتیو و تشخیص‌اش دشوار است، همان‌طور که هر…

قاعده‌ بازی

تارا فرسادفر

Visits: 447 خانه، مورد هجوم است. درست مثل جسدی که تازه از تپندگی زندگی افتاده و آرام آرام بافت‌هایش در برابر حملۀ موجودات تجزیه‌گر از هم می‌پاشد و می‌پوسد، و آن‌چه پناهگاه حضور گریزپایی به نام زندگی بوده حالا تبدیل می‌شود به کمین‌گاه مرگ. درست مثل جسد پدر، که دختر آن را گروگان گرفته در اتاق، و فرستاده‌های دانشگاه در پی‌اش هجوم می‌آورند…

غیاب لام محذوف

محمد وحدانی

Visits: 6416  امتیاز (از ۵ ستاره): 1/2* ۱. در تیتراژ اولین فیلم حمید نعمت‌الله بوتیک نام خانوادگی او «نعمت‌ اله» نوشته شده، رسم‌الخطی قدیمی با یک لام محذوف. بعد از بوتیک همیشه چیزی در سینمای نعمت‌الله کم بوده، لام محذوفی که تماشای بی‌پولی، آرایش غلیظ و رگ خواب را برایم هر بار به تجربه‌ای همراه با حس نقصان تبدیل کرده. دوست دارم در…

You cannot copy content of this page