شاید روزی از پاییز سال ۱۳۷۹ بود یا سالی پیش یا سالی پس از آن. من در دفتر همایون پایور نشسته بودم و قرار بود همان روزها همراه او به عنوان فیلمبردار و یک گروه کوچک به رشت برویم و فیلم مستندی را که میخواستم از بازار رشت بسازم شروع کنیم. در زدند و …

شاید روزی از پاییز سال ۱۳۷۹ بود یا سالی پیش یا سالی پس از آن. من در دفتر همایون پایور نشسته بودم و قرار بود همان روزها همراه او به عنوان فیلمبردار و یک گروه کوچک به رشت برویم و فیلم مستندی را که میخواستم از بازار رشت بسازم شروع کنیم. در زدند و …
آلیس با صورتی آفتابسوخته از دور برایم دست تکان میدهد. با موهایی طلایی که زیر نور پروژکتورها بیش از همیشه برق میزنند. با لباسی مشکی که دامنش روی زمین کشیده میشود و هیچ شباهتی به تیپ معمولی و محجوبش در روزهای دانشگاه ندارد. کفشهای پاشنهبلندش را درآورده و روی آسفالت گُر گرفتهی بلوار کوازت پابرهنه …
وقتی ویل اسمیت با عصبانیت به روی صحنهی اسکار رفت و به کریس راک، بابت شوخی با موی کوتاه زنش، ضربه زد، لطمهاش فقط به صورت راک نبود بلکه بسیار پردامنهتر بود. با این یک ضربهی متعصبانه، او هم خشونت را ترویج داد، هم موقعیت زنها را تقلیل داد، هم به صنعت سرگرمی توهین کرد، …
فیلم تازهی میا هنسنلوو شاید برای طرفداران متعصب اینگمار برگمان، کارگردان اسطورهای سوئدی، تا حدی ناامیدکننده باشد. آنها احتمالا انتظار داشتند در فیلمی که چنین عنوانی را یدک میکشد شاهد فضاهای برگمانی، تجربهی برگمانی یا دستکم رویکرد برگمانی با مصالح داستانی باشند. جزیره برگمان اما فیلمی تابستانیست با رنگهای شاد، روابط محترمانه و پر از …
آنطور که نقل است گویا اولبار علمیتخیلینویسِ آمریکایی رابرت آنسون هاینلاین بوده که در مقالهای که سال ۱۹۴۷ در The Saturday Evening Post به نگارش درآورده، از عبارت Speculative fiction استفاده کرده است؛ به انگیزهی جمعبندی بیچونوچراترِ گونهای خاص از گونههای قصهگویی، که بسیار پُرریشه است و پر دسته و پرمسئله؛ و تعریفی را مطرح …
تماشاگر وضعیت تماشاگر پوست بیشباهت به مادر آراز نیست. پیرزن که عمری افسار جنها را در دست داشته و چموخم مراوده با آنها را میدانسته، اکنون رکب خورده و رشتهی امور از دستش در رفته است. این بار جنها افسار گسستهاند تا دورهاش کنند و بازیاش بدهند. پوست حتی با جدیترین مخاطبانش چنین میکند. ای …
«آتابای» (نیکی کریمی) از مهمترین فیلمهای این سالهای سینمای ایران است. همزمان با اکران عمومی فیلم، این گفتوگوی تحلیلی را به آن اختصاص دادهایم. اگر ساوندکلاود باز نشد. پادکست را اینجا گوش کنید (یا میتوانید دانلود کنید). chahaarpodcast10 · Naghmeh Samini & Majid Eslami about Atabai
یک قاب را میتوان عنصری برای مرزبندی یک منطقه یا یک سطح معین دید. برای تأکید بر جایی مشخص از جهان بصری. شبیه یکجور استعاره یا صنعت ادبی. الشاندرا آی کینتاس [۲] جهان توئین پیکس دیوید لینچ در شروع، جهانی بود ثبت شده روی نگاتیو ۳۵ میلیمتری، ترکیببندی یا درواقع compose شده …
قهرمان نه مثل چهارشنبهسوری با دقت دراماتیک مینیاتوری و موقعیتهای عاطفی شخصیتهایش آدم را تحت تاثیر قرار میدهد، نه مثل فروشنده آدم را بابت برخی لحظهها و مایهها حرص میدهد، نه مثل جدایی و درباره الی با جنبههای متناقضاش دچار دوگانگی میکند، و نه حتی مثل گذشته و همه میدانند است که ضعفهایش را …
آقا و خانم مامییا، پدر و مادر نوریکو، دونفری به گردش رفتهاند و حالا کنار یک باغچه بیرون ساختمانی نشستهاند. از پیش میدانیم که پسرشان در جنگ گم شده است، و حالا مثل همیشهی ازو مسئلهی خانواده ازدواج نوریکو است. آقای مامییا: امروز واقعا به من خوش گذشت. خانم مامییا (با دست راستش جایی را …
تو دوست داشتی متنهایت را اینجوری بنویسی، با خطاب به همین «تو» که گاهی واقعا کسی دیگر است، مثل شاهی که یک کتاب دربارهاش نوشتی و از اسم کتاب تا تمام صفحاتش با همین «تو» از زندگیاش گفتی. خطاب به دیگری، حتی آن دیگری که دیگر نیست که ببیند مخاطب توست… … و همچنین همیشه …
دلبستگی و انسِ نگارنده با آخرین ساختهی صفی یزدانیان، جدا از انگیزههای سینمایی که به آنها اشاره خواهم کرد، وابسته به نوعی همخوانیِ فضای آن با این روزهای کرختِ کروناییست. بهنظر میرسد آمیختگی حسیِ مخاطب با اتمسفر فیلم در این عصر ناخوشی، حاصلِ آمیختن ناخودآگاه دو نگاه زیباییشناسی و زیستشناسی به اثر است؛ زیستی نه …
کتاب «عکس دستهجمعی با پدرخوانده» نوشتهی صفی یزدانیان یک ماهی هست توسط نشر گیلگمش منتشر شده و میتوانید آن را در کتابفروشیها بیابید. به بهانهی انتشار این کتاب، که نوشتهایست با رویکرد کاملا شخصی به سهگانهی کاپولا و پر از ارجاعهایی که به شکل تداعیهای ادبی نوشته شده (به بسیاری فیلمها و کتابها …
سینما از چه راهی احساسات به ما منتقل میکند؟ ارتباط عناصر صحنه و انتخابهای زیباییشناسیاش چهگونه حس ما را برمیانگیزند؟ اگر با دیدی برسونی، نگاهمان را فقط به ابزارهای بیانی خود سینما محدود کنیم، کدام فیلمها حسی برای بروز دادن دارند؟ کدامها پیش چشممان زندهاند و کدامها مُرده؟ پاسخ به این سوال گرچه بسیار فراتر …
استاد ما هوشنگ طاهری، یادش زنده، سر کلاس تحلیل فیلم چند بار حرفهایی زد که همیشه با من ماند. بعضی حرفها خصلت ماندگاری دارند، جدا از درست یا نادرست بودنشان. و …
chahaarpodcast9 · پادکست دربارهی فیلمهای جشنواره فجر ۹۹ برای سایت چهار در این پادکست به تحلیل فیلمهای جشنواره فیلم فجر ۹۹ میپردازیم. اگر ساوندکلاد باز نشد میتواند این پادکست را از اینجا دانلود کنید.
سالها پیش آذر نفیسی در کلاس درساش دربارهی ادبیات به شاگردهایش میگفت (نقل به مضمون): «اگر میخواهید بفهمید نوشتههای داستایفسکی چرا مهم است، بروید نگاهی بیندازید به دفترچه خاطرات خودتان و ببینید حتی در نوشتههایی که قرار نیست کسی بخواند چهقدر خودتان را مظلوم و موجه نشان دادهاید. در این نوشتهها همیشه دیگراناند که ظالم …
سکانس پایانی ناگهان درخت محرک اصلی این نوشته است. این پایان نه تنها هیچ نشانی از فرودِ تسکیندهندهی سینمای بدنه ندارد، در غوغای موسیقیِ کوبنده و هشداردهندهاش، و در تعددِ کنشها و شناسههای نمادیناش، حامل نیروی انباشتهایست که مسیرِ تا آن لحظه آرام و سلّانه طیشدهی فیلم را بحرانی میسازد و به جای آن که …
آنچه گذشت اگر منظور از فیلم مهجور اثری تکافتاده، دیدهنشده و قدرنادیده باشد سخت بتوان در سینمای ایران مهجورتر از شطرنج باد پیدا کرد. مسئله صرفاً این نیست که فیلم طی حیاتِ چهل و چند سالهاش تنها چهار سانس رنگِ پرده را دید۱. از بد حادثه فیلمهای مهم دیگری هم هستند که به لحاظ اکران …
دربارهی فیلمها و فیلمسازانی که یاسوجیرو ازو را درونی کردند و او را رنگ خود زدند. اینجا منظور نه نمونههای مشابه به لحاظ خط داستانی (حال همه خوب است تورناتوره [۱۹۹۰])، روایی (برخی زنهای کلی رایکارد [۲۰۱۶])، نوع برخورد با مصالح (مینیمالیسم سینمای کلر دنی) و سطوح معنایی، که تمرکز بر سبک تصویری ازوست. سبک …
در تکهای از ناگهان درخت، پسربچهی دههی ۱۳۵۰ جلوی تلویزیون روی زمین دراز کشیده و خوابش برده. آب از دهان نیمهبازش روی بالش زیر سرش چکیده و تلویزیون هم دارد سریال کلمبو نشان میدهد، آن قسمتی که جان کاساوتیس هم – طبعا ناشناخته برای آن بچه اما شناخته برای سازندهی آن فیلم – درش …
هوشنگ گلشیری داستانی کوتاهی دارد به نام خانه روشنان که اوایل دههی هفتاد نوشته است. هفتهی گذشته که برای اولین بار داستان را میخواندم بهنظرم رسید هر خط متن نیاز به مکث، بازخوانی جملات قبلی و چیزی شبیه کشف رمز دارد: «این جملهای را که خواندم چه ارتباطی با جمله و پاراگراف قبل داشت؟ …
معمولا خیلی کم پیش میآید که به نوشتههای گذشتهام رجوع کنم. این مورد هم تصادفی پیش آمد و دیدم بعد از گذشت پانزده سال هیچ نیازی به تغییر ندارد. این نوشته در سال ۱۳۸۴ در بخش «یادداشت سردبیر» ماهنامه هفت منتشر شده و بهنظرم هنوز قابلیت خوانده شدن دارد. ۱. این روزها مدام با …
این تجربهی دوم ضبط پادکست از راه دور است. سریال خانم میزل شگفتانگیز (یا اگر بخواهیم به بازی کلامی عنوان سریال وفادار باشیم میسیز میزل معرکه) به لحاظ کیفی جزو بهترینهای این سالهاست، چه به لحاظ متن و چه طراحی صحنه و بازیگری و کارگردانی. در صورتی که ساند کلاد باز نشد، میتوانید از اینجا گوش کنید (امکان …
«آیا نظاره نکرده بودند؟ نظاره نکرده بودید آیا؟ ای بیگنهانِ پایسوختهی این زمینِ سوخته، که سرزمینی که به جان میجستید آن خاکِ دورِ آب و نور و عشق و زیبایی جایی نبود که زمانی بود: فردای واقعیت.» در هواپیما یکریز شعر مینویسم. هرگز در زندگیام واقعا شعر نگفتهام. شعر رسانهی من نبوده. نه بلدش بودهام …
تقدیم به شهرام جعفرینژاد در بیشتر آثارِ بیوگرافیک، مشخصاً آنها که به شمایلی معاصر میپردازند، درست یا غلط، میان بدل و اصل مقایسهای به میان میآید که بهندرت به نفع فیلمها تمام میشود. معمولاً هر چه شخصیت از حیثِ زمانی به ما نزدیکتر و نسبتاش با دوربین پررنگتر باشد، پرداختن و قبولاندناش دشوارتر میشود. هر …
از همان ابتدای شکلگیری سایت چهار قصدم این بود که به طور منظم «یادداشت سردبیر» بنویسم، ولی نشد. شاید چون سایت مثل ماهنامه نیست که ضربالاجل زمانی خاص داشته باشد، که روز آخر وقتی همهی کارها تمام شد، بنشینی و یادداشت سردبیر بنویسی (آنطور که مثلا در «هفت» مرسوم بود). و من واقعا برای …
مقدمه فیلم بدنم را گم کردم، اولین فیلم بلند ژرمی کلاپین، فیلمساز چهلوشش سالهی فرانسوی، انیمیشن مسحورکنندهای بود که در بحبوحهی آشفتگیها و ناباوریهای دی ماه سال جاری به داد من رسید و موفق شد مرا هشتادویک دقیقه از جهانی پر از خشم و ابهام جدا کند و با خود به دنیایی پر از خیال …
در این پادکست کوشیدهایم به کیفیت فیلمهای جشنوارهی امسال و تفاوتها و شباهتهای آنها با همدیگر بپردازیم. این پادکست را از اینجا هم میتوانیم گوش کنید که امکان دانلود هم دارد.
ابر بارانش گرفته (مجید برزگر) ستاره (از پنج): ** فیلم تازهی برزگر همزمان دو احساس متضاد را ایجاد میکند: از یک طرف از نظر بصری ـ با کادر بسیار عریض و سر و شکل بسیار تمیز و شکیلاش که با مینیمالیسم مصالح داستانیاش بیشتر جور درمیآید ـ نسبت به فیلمهای قبلی گامی رو به جلو …
درخت گردو (محمدحسین مهدویان) ستاره (از پنج): 0 مثل این است که شاگرد زرنگ کلاس تغییر رشته داده باشد و از رشتهی تجربی رفته باشد ریاضی و حالا در درسهای مثلثات و هندسه تحلیلی دچار مشکل شده باشد! مشکل فیلم مهدویان خود فیلم نیست، بلکه بیشتر عزم ساخته شدنِ فیلم است که از یکجور اعتماد …
سه کام حبس (سامان سالور) ستاره (از پنج): ۱/۲ این فیلم را از این پس میتوان به عنوان متری برای سیاهنمایی زورکی تلقی کرد (تا به حال فکر میکردم کارت پرواز مهدی رحمانی بهترین نمونهی این نوع فیلمّهاست). این که تمام بدبختیهای ممکن ناگهان بر یک زوج نازل شود (ضربه مغزی و اعتیاد و قاچاق …
پوست (بهمن و بهرام ارک) ستاره (از پنج): ۱/۲*** فیلم اول برادران ارک مسحورکننده است. یکی از بهترین فیلم اولهای تمام این سالها. چیزهایی (از جمله زبان آذری و حضور بازیگران بومی) این فیلم را به ساختهی ستودنیِ اصغر یوسفینژاد ـ خانه ـ نزدیک میکند، ولی برادران ارک راه دیگری را انتخاب کردهاند: بنا کردنِ …
تومان (مرتضی فرشباف) ستاره (از پنج): **** تومان عملا شبیه هیچ فیلمی نیست، ممکن است برخی مایهها و تکنیکها آدم را یاد فیلمهایی بیندازد (فیلمهایی که ربطی به هم ندارند)، اما این رویکرد ماکسیمالیستی (هم نمای بلند و هم سکانسّ مونتاژی، هم قاب عریض و هم قاب مربع، هم دوربین متحرک و هم دوربین ثابت، …
تصویر آنچه غریبه است ترسناک است. و در تئاتر بیگانه در خانه غریبگی اول و روبنایی، غرابت بصریست. در ابتدا در تاریکی صحنه یک خانه میبینی، با دیوارها و پنجرههای آشنا. یک خانه میبینی و یک پرده بالایش. کمی نور میآید و جملاتی روی پرده میافتد. فکر میکنی این پرده برای متنها و پانویسهاست… بعد …
همچنان که به پایان سال سینمایی نزدیک میشویم این پادکست را اختصاص دادیم به گفتوگویی با شهرام مکری دربارهی وضعیت فعلی سینمای ایران (از نظر مکانیزم تولید و پخش فیلم) و نیز دربارهی گروه «هنر و تجربه». گفتوگو حدود یک ماه پیش، قبل از سفر مکری به آمریکا ضبط شده است. اگر ساندکلاد باز نشد، میتوانید …
بازنشر این نوشته (جز با اجازهی نویسنده) به هیچ شکلی در هیچ رسانهای مجاز نیست. در آستانهی جشنوارهی فیلم فجر اوضاع عادی نیست. دو ماه پیش سر گران شدنِ بنزین کل کشور دچار بحران شد و عدهی زیادی کشته شدند، بعدتر آمریکا علیه ایران حملهی تروریستی انجام داد، ایران پایگاههای خالی آمریکا را هدف قرار …
سنت نظرسنجی بهترینهای دهه را بسیاری مجلات و سایتهای معتبر سینمایی جدی میگیرند. تصمیم گرفتیم در سایت چهار نظر منتخبی از منتقدان و سینماگران ایرانی را که در سالهای اخیر به مناسبتی با این سایت همکاری داشتهاند در کنار هم قرار دهیم و برخی یادداشتهایی هم ضمیمه کردهاند. بیشتر سینماگران ترجیح دادند فقط دربارهی …
به مناسبت اکران فیلم «قصر شیرین» با رضا میرکریمی به گفتوگو نشستهام. اگر ساند کلاد باز نشد، این پادکست را از اینجا گوش کنید.
سریال بازی تاج و تخت یک ماهی هست به پایان رسیده و فصل آخرش هیاهوی بسیاری به پا کرده. پیش از این دو بار در سایت چهار به این سریال پرداخته بودیم. این میتواند بخش سوم و پایانی این بحث باشد که با تمرکز بر فصل هشتم و پایانبندی سریال تدارک دیدهایم. این پادکست را از اینجا …
قصهها احتمالا یکی از قدیمیترین ابزارهایی که آدم و شاید خدا، خلق کرده «قصه» است. ابزارها چیزهاییاند که بودنمان را راحت میکنند. راحتتر. راهمان را هموارتر، خوابمان را شیرینتر، و کارمان را آسانتر. شاید بتوان اینطور تصور کرد که در زمانهای بسیار قدیم، زمانهای خدایانِ بسیار، قصهها، عشق و مرگ و تصادم خدایانِ متکثر …
برای تماشای فیلم جدید آرنو دپلشن روبه، یک نور [یا «اوه، مرسی»] کمی زودتر وارد سالن دوبوسی شدهام. جشنواره به روزهای پایانی نزدیک شده و از نقطه اوج عبور کرده است. عطش فیلم دیدن کمتر شده و دیگر از ازدحام معمول خبری نیست. دیروز روزی روزگاری … در هالیوود، فیلم جدید کوئنتین تارانتینو را دیدهام …
این پادکست دوممان از جشنواره کن ۲۰۱۹ است که در آن به فرمولهای حضور در جشنواره، دلایل غیبت سینمای ایران و ارزیابی جوایز جشنواره پرداختهایم. میتوانید پادکست را از اینجا هم گوش کنید. ـ در ضمن نام فیلم دیائو یینان، دریاچهی غاز وحشیست، نه «دریاچهی قوی وحشی» که در پادکستها آمده.
روزی روزگاری… در هالیوود (کوئنتین تارانتینو) تارانتینو هیچوقت فیلمساز محبوبم نبوده. هیچوقت دلم برای تماشای فیلمی از او تنگ نشده، چه پالپ فیکشن، چه بیل را بکشها، و چه فیلمی که بیشتر از بقیه دوست داشتم (جکی براون). فیلم تازهاش هم از این قاعده مستثنی نیست. تک سکانسهای برجسته دارد، لحن شوخیهایش بعضی جاها خیلی …
این پادکست اولمان از جشنواره کن ۲۰۱۹ است که در آن به کیفیت فیلمهای بخش مسابقه و حضور نامهای بزرگ در جشنواره امسال پرداختهایم. میتوانید این پادکست را از اینجا هم گوش کنید.
در اتاق مطبوعات نشستهام و دستم به نوشتن دربارهی این فیلمهای متوسط و بد جشنواره نمیرود. یک ژورنالیست اهل چین اجازه میگیرد کنارم بنشیند. مودب است و انگلیسی را بهطرز شیرینی آمیخته به زبان مادریاش صحبت میکند. لپتاپش را بیرون میآورد، لبخند میزند: «چیزی مینوشید برایتان بگیرم؟». به فنجان قهوهام اشاره میکنم و میگویم ممنونم. …
آمدیم، نبودید (کن لوچ) فیلم کن لوچ با موقعیت اولیهای کاملا شبیه دزد دوچرخه (دسیکا) شروع میشود: ریکی (مردی میانسال با دو فرزند نوجوان و همسری که به عنوان پرستار سالمندان کار میکند) در یک شرکت پست بخش خصوصی شغلی پیدا میکند که باید برای آن ون داشته باشد و برای خرید قسطی ون …
در صف نمایش فیلم افتتاحیه جشنواره مردهها نمیمیرند (جیم جارموش) ایستادهام، یک فضای باز خاطرهانگیز برای چند نسل. برای ورود به سالن دوبوسی باید از پلههای کاخ بالا بروی. این بخشی از یک سنت فرانسویست که این سالها حفظ شده است. روز اول است و ازدحام مطبوعاتیها منجر به صفی طولانی شده. اغلب سرحال …