چهارشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ماه، درست دو روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری، هفتادمین دورهی جشنواره کن شروع میشود. کن هفتاد ساله شده، اما همچنان نشانهای از کهولت در نگاه جشنواره به سینما دیده نمیشود. این روزها وقتش است که فرش قرمز پهن شود، سالنها آماده و نسخهی نهایی فیلمها تست شوند. به پرینترها فکر میکنم که خاموش نمیشوند و چاپخانههایی که اضافه کار میکنند تا بروشورها و کاتالوگها بهموقع آماده شوند. بولوار کروازت آب و جارو میشود تا دوباره برای حدود ده روز کن قلب سینما شود. ستارههای سینما هم لابد این روزها لباسهای طراحهای باپرستیژشان را پشت سرهم پرو میکنند و دوزندهها آخرین کوکها را میزنند. کلودیا کاردیناله تا الان باید روی سردر کاخ رفته باشد و رنگ سرد دیوارهای کاخ احتمالن با سرخی کلودیا گرم شده.
بخش مسابقه تماشاییترین و جنجالیترین بخش جشنواره است. فیلمهای این ۱۹ کارگردان در بخش مسابقه نمایش داده میشوند. من بر اساس میزان کنجکاویام اینطور مرتبشان کردهام:
میشائیل هانهکه
آندری زویاگینتسف
روبن استلاند
سرگئی لوژنیتسا
یورگوس لانتیموس
ژاک دوآیون
فاتح آکین
بنی و جاش سفدی
لین رمزی
تاد هینز
روبن کامپیو
نوآ بومباک
بونگ جون-هو
سوفیا کوپولا
کورنل موندروتسو
فرانسوا اوزون
هونگ سانگ-سو
میشل آزاناویسیوس
نائومی کاواسه
اگر معیار را کیفیت فیلمهای قبلی این فیلمسازها (بهخصوص فیلم آخرشان) در نظر بگیرم و اگر کمی هم به شم و حدس و گمانهایم مجال ظهور و بروز دهم، قبل از هر چیز باید گفت که تماشای فیلمهای پنج فیلمساز بالای لیست بهطرز عجیبی هیجانانگیز بهنظر میرسد. البته بقیه لیست آنچنان جذاب نیست و بهاندازه بخش مسابقه سال پیش پر از ستارههای سینمای هنری مورد علاقهام نیست.
در ده سال اخیر دوره محبوب من جشنواره سال ۲۰۰۷ بوده. سالی که چهار ماه، سه هفته و دو روز (کریستین مونجیو) نخل طلا گرفت و فیلمهای فوقالعادهای مثل الکساندرا (الکساندر ساکوروف)، جایی برای پیرمردها نیست (برادران کوئن)، پارانوئید پارک (گاس ون سنت)، تبعید (آندری زویاگینتسف) و مردی از لندن (بلا تار) نمایش داده شد. سالی که فیلم درجه یکی مثل اتاقک غواصی و پروانه (جولین اشنابل) و فیلمهای کارگردانهای بزرگی مثل وونگ کار-وای (شب بلوبری من)، جیمز گری (شب متعلق به ماست) و فاتح آکین (لبه بهشت) نیز در بخش مسابقه بودند
.
تازه دیوید فینچر، کیم کی دوک، کوئنتین تارانتینو، امیر کوستوریتسا، مرجان ساتراپی و اولریش سیدل هم آن سال در این بخش فیلم داشتند! بخش مسابقه سال ۲۰۰۷ آنقدر ترافیک کیفی داشت که هوشیا هو شین با پرواز بادکنک قرمز مجبور شد به بخش نوعی نگاه برود. و چه هیات داورانی داشت آن سال: اورهان پاموک، میشل پیکولی، مگی چونگ، سارا پولی و …. به ریاست استیون فریرز.
امسال البته سال ۲۰۰۷ نیست و ستارههای آنچنانی کمترند، با اینحال بخش مسابقه آنقدر جذاب است که بشود که به سالی استثنایی امید داشت.
اصولگراها
میشائیل هانهکه با هر معیاری تکستارهی جشنواره امسال است و روز پنجم جشنواره، روز نمایش فیلمش، التهاب در کن به نهایتش میرسد. هانهکه از صاحب سبکهای سخت است: او مومن به سبکی خودبسنده با مقررات و چارچوبهای مشخص است که در بسیاری از آثارش دخل و تصرف آنچنانی در آنها نمیکند. کارنامهی هانهکه یادآور فیلمسازهای بزرگ اروپایی دهه شصت میلادی است. دو فیلم آخر هانهکه (روبان سفید وعشق) دو نخل طلا برای او به ارمغان آورده. آیا هانهکه در هفتاد و پنج سالگی با «پایان خوش» در کن هتتریک میکند؟
سرگئی لوژنیتسا، فیلمساز اوکراینی با دو فیلم داستانی بلند و با سبکی سرد و سخت نگاهها را به خودش خیره کرده. هر دو فیلم در بخش مسابقه کن بودهاند و حسابی تحسین شدهاند. باید دید امسال اقتباس لوژنیتسا از «زن نازنین» داستایوفسکی منجر به فیلم درخشان دیگری شده؟ پس از نمایش فیلمش مقایسه با «زن نازنین» برسون اجتنابناپذیر است.
این دسته را میشود سینماگران اصولگرا دانست. یکی دیگر از آنها یورگوس لانتیموس است. لانتیموس در Dogtooth دنیای ویژهای ساخت که کمتر بینندهای شخصیتها، انگیزهها و شیوه رفتاری آنها را فراموش میکند. این جهان استعاری در خرچنگ هم ادامه پیدا کرد. باید دید لانتیموس با این سبک شخصی بهسراغ پروژه جاهطلبانهتری رفته؟ فیلمی که باز هم نام یک حیوان در عنوانش آمده: کشتن گوزن مقدس».
هونگ سانگ-سو: فیلمسازی که میتواند سالی بیش از سه فیلم کارگردانی کند و یکی در لورکارنو جایزه اصلی را بگیرد، بعدی به برلین برود و دو تا هم در کن نمایش داده شود. او مدلی دیگر از صاحبسبکهای اصولگرا است. فیلم آخر عباس کیارستمی عزیزمان در بخش خارج مسابقه نمایش داده میشود و دیوید لینچ بزرگ، این صاحبسبکِ دهه هشتاد و نود با نمایش فصل سوم سریال توئین پیکز به کن باز میگردد. فیلیپ گرل فرانسوی هم از آنها است که عنوان صاحبسبک برازندهاش است. او سهگانهای را با اثر جدیدش کامل کرده. گرل باز هم به بخش مسابقه راه نیافته و مثل برونو دومن به بخش «دو هفته کارگردانها» تبعید شده.
اصلاحطلبها
با تسامح این عنوان را میشود به کارگردانهایی اطلاق کرد که فیلمهایشان نتیجه ایجاد دگرگونی و تحول در شیوههای فیلمسازی صاحبسبکهای سخت است. مهمترینشان آندری زویاگینتسف است. او در چهار فیلم قبلیاش با یک رویکرد رفرمیستی به سراغ تارکوفسکی و هیچکاک رفته. اگر چه فیلم افتتاحیه جشنواره امسال اشباح اسماعیل آرنو دپلشن (خارج مسابقه) است اما تیری فرٍمو (مدیر جشنواره کن) بیعشق فیلم جدید زویاگینتسف را شوک ابتدایی جشنواره قرار داده، درست جایی که سال قبل سیرانوادا (کریستی پوئیو) نمایش داده شد. روبن استلاند که سه سال قبل با فورس ماژور (نوعی نگاه) همه را غافلگیر کرد هم از آن رفرمیستها است که در دو فیلم آخرش با یک جور گرایش رفرمیستی به سراغ میشائیل هانهکه و اینگمار برگمن رفته و آن مدل فیلمسازی را با سینمای معاصر پیوند داده. در کنار استلاند که از اصلاحطلبهایِ سبکِ سخت محسوب میشود، فاتح آکین و نوآ بومباک را هم میشود در این دسته قرار داد.
محافظهکارها
این دسته از این فیلمسازها نه آن سبک شخصی دسته اول را دارند و نه مثل رفرمیستها با سبکها چالش میکنند. اینها در سبکِ فیلمسازی محافظهکارند و به نُرمهای عمومی پایبندند: نوعی بازگشتِ باظرافت به سنتهای فیلمسازی مورد علاقهشان. تاد هینز را میتوان در دور از بهشت و کارول (و نه در من آنجا نیستم) از این فیلمسازها بهحساب آورد. او در این دو اثر، فیلمساز محافظهکاری است که سعی میکند قصههای زنانهاش را در اتمسفر فیلمهای کلاسیک حکایت کند. کورنل موندرتسو مجارستانی، سازنده فیلم خدای سفید را شاید به یاد داشته باشید. او سه سال قبل جایزه نوعی نگاه را گرفت. او و لین رمزی در فیلمهای آخرشان شیوههای محافظهکارانهای برای پروژههای جاهطلبانهشان برگزیدهاند هر چند هر دو خوشقریحه بهنظر میرسند. با این حال نمیشود روی اسب آنها شرط بست. رومن پولانسکی (اینبار خارج مسابقه) هم برای من در این بخش قرار میگیرد.
لیست امید
لوران کانته سازنده فیلم کلاس (برنده نخل طلای سال ۲۰۰۸) با فیلم جدیدش در بخش نوعی نگاه خواهد بود. من Time Out را هم مثل کلاس دوست دارم. هر چند در کارنامه کانته فیلم معمولی مثل به سمت جنوب هم پیدا میشود، برای من فیلم جدیدش در لیست امیدواریها قرار میگیرد. فیلم آخر ژاک دوآیون که حکایت بخشی از زندگی رودن مجسمهساز بزرگ فرانسوی است نیز از کنجکاویهای جشنواره است. فیلم فوقالعادهاش پونت را حتمن بهیاد دارید. او از بزرگان سینمای فرانسه است و بعد از آنیس واردا مسنترین فیلمساز این دوره جشنواره. فیلم آخر میشل فرانکوی مکزیکی هم برای من از امیدواریهای این دوره است. فیلم قبلیاش مزمن را دوست داشتم. فرانکو البته فیلم نفرتانگیزی مثل After Lucia هم در کارنامه دارد که جایزه اصلی بخش نوعی نگاه ۲۰۱۳ را برد. فیلم جدید ماتیو آمالریک، با عنوان باربارا، افتتاحیه بخش نوعی نگاه است، فیلمی که باید حسابی طرفداران این بازیگر دوستداشتنی را به سالن دوبوسی بکشاند.
باقیمانده آنهاییاند که حساب ویژهای رویشان باز نمیکنم. اینها امتحان خود را بارها پس دادهاند، گاهی فیلم بد و متوسط ساختهاند اما فیلم خوب هم در کارنامهشان پیدا میشود. اینها را میشود از متوسطها بهشمار آورد. بونگ جون-هو که از خاطرات جنایتاش بدم نمیآید، یادآوری The Hostاش ناامیدم میکند. همانطور که یادآوری گمشده در ترجمه آدم را امیدوار به فیلم جدید سوفیا کوپولا میکند، اما به یادآوردن The Bling Ring متنفرتان میکند و باعث میشود قید تماشای فیلم جدیدش را بزنید. فرانسوا اوزون هیچ وقت فیلمساز مورد علاقهام نبوده اما اینقدر شایستگی داشته که تنفرم را هرگز برنیانگیزد. میشل آزاناویسیوز با هر معیاری بدترین فیلم بخش مسابقه کن ۲۰۱۵ را ساخته بود (آیا فیلمی رقیب جستجو در بخش رسمی آن سال بود؟). با این حال او ظاهرن جنجالیترین فیلم امسال را ساخته: «مهلک» قصه دورهای از رابطه و زندگی ژان لوک-گدار با یکی از بازیگران مطرح فیلمهایش آن ویازمسکی (بازیگر فیلم زن چینی گدار و ناگهان بالتازار روبر برسون) است. مهلک یک فیلم کمدی است و این خودش انگیزهای است برای دیدن آن. و مورد عجیبی بهنام نائومی کاواسه که نمیدانم چطور و کی وارد زندگی ما شد. باید اضافه کنم که فیلم آخر کاواسه، Sweet Bean که در بخش نوعی نگاه کن ۲۰۱۵ به نمایش درآمد قطعن رقیب فیلم آزاناویسیوس در آن سال بود.
❊❊❊
هفته گذشته ماراتن انتخابات فرانسه تمام شد. بعد از یک سال بحث و جدل، انتخابات درون حزبی، نمایش آمار و ارقام و دیاگرام، مناظرههای تمامنشدنی و نظرسنجیهای مکرّر در مکرّر. یکی دو ماه قبل روزی که متوجه شدم انتخابات ریاست جمهوری ایران با جشنواره کن همزمان شده آه از نهادم بلند شد که ای وای که جمعه بیست و نهم اردیبهشت که دیگر پاریس نیستم و نمیتوانم در سفارت ایران رای بدهم. خوشبختانه مدتی بعد وزارت خارجه خبر خوشی داد که صندوق سیاری به شهر کن میفرستد که روز جمعه بین ساعت ۱۱ تا ۱۶ امکان رای دادن فراهم شود. جدول نمایش فیلمها را نگاه میکنم و میبینم که درست پس از نمایش لِرد محمد رسولاف باید بدو بدو بروم به هتل اینترکانتینانتال کارلتون تا رایم را به صندوق بیندازم. من در میان فضای امیدوارانه این دو انتخابات ملتهب برایتان از این فیلمسازها و از دنیای دیگری که برایمان خلق کردهاند مینویسم. شما هم به این ضیافت دعوتید.
Views: 529
2 پاسخ
عالي بود آقاي وحداني.
ممنون از شما 🙂