زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت. . . .

درباره‌ «جنگ سرد» (پاول پاولیکوفسکی)

زمانه‌ی پرهیاهو

مجید اسلامی

Visits: 1306

فیلم تازه‌ی پاولیکوفسکی همان چیزی‌ست که باید باشد. کنجکاوی اصلی‌ام این بود که آیا سبک بصری ایدا را ادامه می‌دهد، یا به مدل فیلم‌های قبلی‌اش (که فیلم‌هایی بودند با تصاویر و میزانسن‌های چشم‌گیر، ولی نه کمال‌گرا در حد ایدا) بازمی‌گردد. جنگ سرد قصه‌ی عاشقانه‌ای را با تک‌صحنه‌هایی درخشان در طول زمان تصویر می‌کند، و در نمایشِ گذشتِ زمان شگفت‌انگیز است. فیلم همچنین به اندازه‌ی یک موزیکال با موسیقی آمیخته است (یک‌جور لالالند است که به سبک ایدا ساخته شده: همان‌ ریتم، همان مینیمالیسم، ولی با داستانی که فراز و فرودش خیلی بیش‌تر است.) ویژگی چشم‌گیر فیلم، همچون ایدا، طبعا تصاویرش است (همان‌ جنس سیاه و سفید، همان سایه‌روشن‌های پرکنتراست، همان قاب مربع، ولی کم‌تر از آن فیلم روی هدروم بالای سر بازیگران تاکید شده)، و بازی‌ها (بازیگر نقش اصلی زن، همان دختری‌ست که در ایدا در یک سکانس آواز می‌خواند)، و البته موسیقی فیلم، که بارها (با ارائه‌ی انواع و اقسام موسیقی فولکلور، جاز، و انواع ترانه‌های عاشقانه) تماشاگرش را مبهوت می‌کند.

حال و هوای فیلم مرا یاد رمان سبکی تحمل‌ناپذیر هستی میلان کوندرا انداخت (یک دلیلش شاید این بود که چهره‌ی بازیگر مرد فیلم برایم شبیه جوانی دنیل دی‌لویس بود)، ولی هیچ بعید نیست که پاولیکوفسکی مستقیم از این رمان تاثیر گرفته باشد (در مصاحبه‌ی مطبوعاتی در جواب سوالی گفت بیش‌تر تحت تاثیر سینمای چکسلواکی بوده تا سینمای لهستان).

جنگ سرد (همچنان که از اسمش پیداست)، در دوران جنگ سرد می‌گذرد، ولی موفق می‌شود خودش را از غرق شدن در پروپاگاندای اغراق‌آمیز جنگ سردی در امان نگه دارد و نکته‌ی جالب دیگرش این است که فیلم با مونتاژ بیرحمانه‌اش، بسیاری از صحنه‌های آشکارا پرخرج‌اش را در کوتاه‌ترین زمان ممکن خلاصه می‌کند (فقط کوروساوا را سراغ دارم که این‌قدر در استفاده از صحنه‌های پرخرج‌اش امساک نشان می‌داد).

پاولیکوفسکی، که امروز با عصای زیر بغل در مصاحبه‌ی مطبوعاتی کن حاضر شد، و با متانت و تسلط قابل ملاحظه‌ای (هم به فرانسه و هم به انگلیسی) به سوال‌ها پاسخ داد، با همین دو فیلم اخیرش به یکی از فیلم‌سازان محبوبم بدل شد، که از حالا به بعد با اشتیاق و اعتماد برای فیلم بعدی‌اش روزشماری می‌کنم، در کنار ژاکو ون‌دورمل، لوکرچا مارتل، و البته نوری بیلگه جیلان.

مطالب مرتبط

4 پاسخ

  1. آقای اسلامی، به‌نظر شما، تدوینگران فیلم‌سازانی مثل پاولیکوفسکی صرفاً تکنسین‌های ماهری‌اند؟ یا نه، خودشان مُبدع‌اند؟ یا واقعاً نمی‌شود با تماشای فیلم نظر داد؟

    1. به‌نظرم در آثار فیلم‌سازان صاحب‌سبک تدوین هم جزوی از سبک است و نمی‌شود آن را از کلیت فیلم تفکیک کرد. اساسا کسانی که با دوربین ثابت کار می‌کنند روی تدوین حساب ویژه‌ای باز کرده‌اند. در نتیجه تدوینگر می‌تواند کمک فکری کند و کمک فنی، ولی بعید می‌دانم فیلم‌ساز کارش را کاملا به کسی دیگر سپرده باشد

  2. توی ویکی پدیا نوشته 5 میلیون دلار بودجه ش بوده. واقعا آدم شگفت زده میشه از این همه پر بار بودن!

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

You cannot copy content of this page